زخمه بر تار دلم زن که در آری به خروشم

 

موسیقی نو: بهناز ولی زاده: سالهاست سه تاری در گوشه دنج خانه گذاشته ام . هر از چندگاهی با دست لرزان ، تکانی به سیم های ناکوکش می دهم. بارها دلم تپید که بزنمش زیر بغل و ببرم یک نوا کده ای جایی بگویم به من نواختن یاد بدهید. دست و دلم نرفت که نرفت. همیشه یک جای دلم میگفت کمی غنی شوم از روح موسیقایی و بعد  دست و دلم بار می دهد به یقین که با عمق دل بنوازم این نازنین ساز غریبم را. آن طور  شد که به دنبال شناخت اساتید سه تار نواز ایران رفتم از استاد لطفی بزرگوار و جاودانه تا اساتید به نامی که شنیدن قدمت عشق بازیشان با سازشان قلبم را مور مور کرد. دلم خواست بنشینم زل بزنم به ساز نوازی استاد علیزاده و محو شوم و دلم هی مثل کودکی ها بریزد زمین و جمع کردنش هم کار هر کس نباشد. این گونه شد که تصمیم بر این گرفتم که روحم را بنوازم و کجا بهتر از موزه موسیقی. با آن سردر زیبای سنگ نما و ستون های بلند و  حیاطی آفتابگیر که جان می دهد برای روح هنردوستان.

 

موزه موسیقی

 

موزه ای دلربا

اینجا جای عجیبی است و من برای اولین بار نیست اینجا را می نگرم . این بار انگار با جان دلم آمده ام . یکی از محاسن موزه موسیقی قلم های هوشمندی است که هنگام گرفتن مقابل سازها  می شنوید. چه آن سازی که قدمتش فراتر از اجدادمان است چه سازی نوین که صدای گوش نوازش را از درون این آرشیو صوتی هوشمند قلمی شکل می شنوید. این یکی از شیرین ترین دلربایی های موزه موسیقی است‌. این عمارت با شکوه در تهران، میدان تجریش، خیابان دربندی، سه راه تختی،کوچه نمازی پلاک ۹ واقع شده است. عمارتی سه طبقه که اکنون اتراق گاه سازهای با شکوهی از صدها سال پیش است . بنای این عمارت حدود ۳۷۰۰متر مربع و زیر بنای آن حدود ۱۴۰۰ متر مربع است. پس از چندین سال بازسازی و مرمت این موزه در سال ۱۳۸۸ افتتاح شد و محلی برای استحفاظ از حدود ۲۴۰ ساز از ۲۰۰ نوع ساز مختلف.

 

گنجینه ای از سازهای با ارزش

این جا تا چشم کار می کند ساز وجود دارد؛ سازهای زهی، کوبه ای ،بادی و… مست و مدهوش می شود انسان. در طبقه پایین این هنرسرا کارگاه ساز تراشی است و انواع سازها به دست اساتید زبر دست ساخته و پرداخته و تقدیم عاشقان جان می شود. مبرهن است که قدمت موسیقی در ایران زمین بسیار غنی و بی مانندتر از بسیاری از کشورهاست و این دلیلی بر جذب توریست ها برای دیدار از این موزه با شکوه است و گردشگران آنچنان با دهان باز و چشمهای شوق آلود به این زیبا سازها می نگریستند که حالشان را خریدار بودم. چیزی که نظرم را می ستاند، ستون های کمد مانند استوانه ای شکل شیشه ای است که به وفور به چشم می خورند و سازهای بسیار قدیمی در آن ها نگه داری می شوند. سازهای  تخته شکل که  شبیه یک تکه چوب هستند و متعلق  به زمان های باستان که هر کدام صدایی ناب و گوش نواز دارند.در طبقه بالای این سازسرا مجموعه آرشیو موسیقی صوتی و تصویری است که با تلاش زنده یاد محمد علی گلشن ابراهیمی جمع آوری شده و ارج و قرب خاصی به این فضا می دهد. از دیگر مکان های دیدنی و لذت بردنی این موزه ،کافه و کتابخانه است که عشق و ادب را در این محیط فرهنگی،ادبی،صمعی،بصری به اوج می رساند.  هرچه بگویم ناقص الوصف می ماند. قدمت داران به تمثیل می گویند شنیدن کی بود مانند دیدن. حال، مصمم ساز به دست به سمت یک نواکده ناب می روم بلکه کمی از حس و حال و عشق نوازی این اساتید با سازشان را با روح دل ادراک کنم.

ننوازی به سرانگشت مرا ساز خموشم

زخمه بر تار دلم زن که در آری به خروشم

موزه موسیقی