موسیقی نو، به گزارش هنرنوشت: مرتضی نی داوود موسیقیدان، آهنگساز و نوازنده نامدار تار و خالق قطعه معروف «مرغ سحر»، زاده سال ۱۲۸۷ بود که در سال ۱۳۶۹ در ۹۰ سالگی در سانفرانسیسکو آمریکا درگذشت و در طول عمر پربرکت خود آثار موسیقایی بسیاری را خلق کرد.
نی داوود قطعه معروف «مرغ سحر» را در سوگ دوست و یار همیشگی اش ملک الشعرای بهار ساخت که این قطعه زیبا که شعر آن سروده ملک الشعرای بهار بود، بعدها توسط خوانندگان بسیاری اجرا شد و چون از دل برآمده بود لاجرم بر دل بسیاری از ایرانی ها نشست.
استاد مرتضی نی داود نامی آشنا برای همه ایرانی ها به ویژه علاقه مندان به موسیقی است. بسیاری از مردم با آهنگ های او خاطره دارند؛ اما شاید کمتر کسی بداند که او در زندگی عادی خود چه کار می کرد، چه آرزویی داشت و اصلا چگونه می اندیشید؛ عشق از نظر او چه تعریفی داشت و…
مرتضی نی داود استاد موسیقی و نوازنده تار ۸۲ سال دارد و از سال ۱۳۱۹ همکاری اش را با رادیو ایران آغاز کرد (سال تاسیس رادیو). پای صحبتش نشسته ایم و آن چه در پی میخوانید، چکیده گفت وگوی ماست:
چرا فعلا در رادیو و تلویزیون ساز نمی زنید؟
آقا حالا دیگه نوبت جوونهاست، ما بازنشسته ها باید توی منزل بچه داری کنیم.
از رادیو چقدر حقوق بازنشستگی می گیرید؟
هیچی… در آن نیم قرنی هم که براشون ساز می زدم حقوق نمی گرفتم و همین پارسال هم که از بنده دعوت کردند برای نگاهداری در آرشیو موسیقی تمام دستگاه های ایرانی را ضبط کنم وقتی برایم بیست و پنج هزار تومان چک کشیدند قبول نکردم، من برای دلم ساز میزنم نه برای امرار معاش.
پس از چه طریق زندگی خود را اداره می کنید؟
توی خیابان منوچهری مغازه دارم، آقا حالا تمام خواننده ها و نوازنده ها پولکی شدن، زمان ما ساز و آواز یک هنر بود و ما هم آماتور…
خیابان منوچهری تهران (دهه ۳۰)
آن زمان ها، کارهای کدام نوازنده ایرانی جالب تر بود؟
رضا دیوونه، همان رضا محجوبی را می گویم. من و او به اتفاق، شب ها در گراندهتل به نفع مستمندان کنسرت می دادیم، ولی هر چی سعی می کردیم نتونستیم این مرد را به رادیو ببریم.
این نوازنده ویولن واقعا جنون داشت یا بهش نسبت می دن؟
بله متاسفانه بزرگترین ویولونیست ایرانی اختلال حواس داشت ولی نه مواقع نوازندگی، به محض اینکه سازش را کنار می گذاشت از حالت عادی خارج می شد اما مزاحمتی برای اطرافیان فراهم نمیکرد، همین چهار مضراب معروف پرویز یاحقی از ساخته های رضاست.
ممکنه دستگاه های موسیقی ایرانی را نام ببرید؟
در زمان علیاکبر، جدای این آقای شهنازی نوازنده تار پانزده دستگاه داشتم ولی در زمان میرزا عبدالله پدر این استاد عبادی نوازنده سه تار به دوازده دستگاه فشرده شد ولی درویش خان آن ها را به هفت دستگاه تقلیل داد که عبارتند از : شور، ماهور، سه گاه، چهارگاه، همایون، نوا، راست پنجگاه که هر کدام از این دستگاه ها به گوشه های کوچکتری تقسیم شده و اسم جداگانه ای داره.
استاد تا به حال چند تا آهنگ ساختید؟
راستش شمارش از دستم خارج شده ولی اخیرا در تلویزیون دیدم «خانم اکی» بنائی یکی از دستگاه های بنده را به نام «مرغ سحر» غلط اجرا کرده. دعوتش کردم منزل، در چند جلسه طرز صحیح آهنگی را که به «قمر» داده بودم، بهش یاد دادم.
به جز قمر دیگه برای چه خوانندگانی آهنگ ساختید؟
برای ملوک ضرابی، بدیع زاده و سایر خواننده های قدیمی
اشعار آهنگهای شما رو چه شاعری می سرود؟
ملک الشعرای بهار، پژمان بختیاری حسین مسرور.
راجع به ترانه هایی که از رادیو و تلویزیون پخش می شه چه نظری دارید؟
راستش غالبا شعر و موزیک هماهنگی ندارند، بدین ترتیب که آهنگ شاد ساخته شده ولی فحوای شعر محزونه و دم از بی وفایی و خودکشی می زنه یا برعکس موزیک غمگین می زنه، ولی خواننده صحبت از شیرینی شهد وصال می کنه و قر میده!
استاد این سازی که توی دست شما بود ساخت کیه؟
ساخت یحیی معروفترین سازنده تار که بنده چهل سال پیش ده تومن خریدم ولی حالا مشتری پنجاه هزار تومنی داره اما اگر یک میلیون تومن هم بخرند چون یادگار ایام جوانیه نمی فروشمش.
فرمودید فروشگاه دارید رابطه شما با اطاق اصناف و بازرسین کمیته حمایت از مصرف کننده چطوریه؟
چون بنده اهل خلاف و گران فروشی نیستم هر بار که آقایون تشریف آوردند مغازه جز سلام و علیک صحبت دیگری میان ما رد و بدل نشده، آقا اگر یک کاسب بدونه وجدان چیه و از انصاف بویی برده باشه هیچ احتیاجی به بازرس و مفتش و اینجور کارها نیست، به جان عزیزتان من وقتی در روزنامه ها عکس عده ای را میبینم که به عنوان گران فروش یا محتکر معرفی شدند و باید مدتی در زندان به سر ببرند دلم برای خانواده آنها که چنین نان آوری دارند می سوزه، هیچ چیزی گرانبهاتر از این نیست که آدم با آبرو زندگی بکنه چون وقتی از دنیا میره باید تمام اندوخته مادی خودشو بزاره و دست خالی بره.
تهران امروز، نسبت به تهران قدیم چه تفاوتی کرده؟
تهران امروز، خیلی پیش رفته، خیلی چیزها داریم که آن روزها، حتی آرزویش را هم نمی توانستیم بکنیم، پول فراوان شده، کار زیاد شده و کارگر کمیاب، بیماری، گرسنگی و بی پولی، دیگر وجود نداره، مردم وضعشون خیلی خوب شده، ولی همین وضع خوب هم گرفتاری هایی تولید کرده که راه بندان و آلودگی هوا، از آن جمله است، البته من طرفدار کجاوه و اینجور چیزها نیستم و خدا نکند که به آن روزها برگردیم، ولی بالاخره برای وضع حاضر هم باید فکری شود.
موقع تنهایی، به چه مسائلی فکر می کنید؟
به جوانی از کف رفته، که هرگز باز نخواهد گشت.
آرزویتان چیست؟
که کودک می بودم و مثل بچه های امروز و به اندازه آن ها، وسلیه بازی در اختیارم می بود و می توانستم چند تا بادبادک رنگارنگ داشته باشم ولی حیف که عمر بر نمی گردد.
راستش آدم وقتی کودک امروز را می بیند و به کودکی خودش فکر می کند، کلی حسرت می خورد که آن چه نوع کودکی بود ما داشتیم…. سال تا سال می گذشت، کسی حتی یک اسباب بازی یک دیناری هم برایمان نمی خرید، اصلا رنگش را هم نمی دیدیم، ولی حالا، هر بچه ای را نگاه می کنید، مقادیر زیادی وسایل سرگرمی دارد.
بچه ها از نظر شما چگونه اند؟
پاک، ساده، معصوم، سالم، صادق، صمیمی و نیز فرشته…
شما عشق را، چگونه تعریف می کنید؟
عشق مثل گریه کودک است، مثل خنده کودک است، مثل بازیگوشی کودک است، مثل فریادهای کودک است، مثل هیجانات کودک است…
عشق، اگر عشق باشد، دارای تمام ویژگی های زندکی کودک معصوم است، آن را باید گرامی داشت.
زندگی را چگونه تصویر می کنید؟
درختی که شاخ و برگ دارد، بهار می شکفد، تابستان ها، لطافت دارد، پاییز برگ هایش زرد می شود و زمستان ها عریان… و آنقدر این ماجرا، تکرار می شوند، تا سرانجام می خشکد و می میرد.
شما کتاب هم می خوانید؟
بله، هر شب، موقع خواب
بیشتر چه کتاب هایی را می خوانید و آخرین کتابی که خوانده اید، چه بوده است؟
ما قدیمی هستیم، بنابراین کتاب های قدیمی، بیشتر باب طبع ماست، آخرین کتابی که خوانده ام، «فارس نامه» است، کتاب جالبی است.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰