گفتگو با مرتضی حنانه آهنگساز و موسیقیدان در سال ۱۳۵۰

 

موسیقی نو: این گفتگو در سال ۱۳۵۰ تهیه شده است و می تواند ضمن نشان دادن نقطه نظرات مرتضی حنانه در مورد موسیقی به اصطلاح عوامانه و مبتذل آن روزها  در رسانه ها ، نمایانگر وضعیت اسفناک موسیقی در آن روزگار و سلیقه مردم آن روز باشد… این شد که تصمیم گرفتم که این سری گفتگو ها را که حاصل تحقیقات من روی زندگی و آثار اوست ، به مناسبت نودمین سالگرد تولد این کمپوزیتور برجسته ایرانی روی این سایت منعکس کنم…امیرعلی حنانه

 

اشاره:

مرتضی حنانه آهنگساز و موسیقیدان مشهور، در زمینه موسیقی نامی قابل پذیرش است، همواره کوشیده است مردم را با موسیقی سالم و به دور از ابتذال آشنا سازد.

 

با او گفتگویی انجام داده ام که طی آن مسائل بسیاری در این باره به بحث کشانده شده است.

 

توجه کنید که این به نوعی نگاهی است به آن چه در آن روزگار در موسیقی ایران در تلویزیون و رسانه ها می گذشته وجنبه تاریخی هم می تواند داشته باشد.این گفتگو در شهریور ۱۳۵۰ تهیه شده که در مجله جوانان در بخش فرهنگ و هنر آن به چاپ رسیده است که شامل ۳ قسمت است که در آینده قسمت دوم و سوم آن را نیز آماده خواهم کرد.

 

در زیر نمونه ای از مشکلات روز که گریبانگیر موسیقیدانی چون حنانه که در شورای موسیقی آن روزگار نیز فعال بوده را می بینید. او خود می نویسد:

  • آهنگهای روز، زائیده احساس شخصی و تقلیدهای بی دلیل آدمهایی است که عاملان فساد و نابودی موسیقی هستتند.
  • سرنوشت موسیقی به دست کاباره ها افتاده است.
  • آنچه به عنوان آهنگ روز ورد زبان هاست و جوان ها را نیز تحت تاثیر قرار می دهد جز ابتذال و نشانه سقوط فرهنگ موسیقی و سلیقه مردم چیز دیگری در چنته ندارد.
  • موسیقی طفیلی شعر شده است.
  • کارتل های به اصطلاح شادی، موجب ابتذال موسیقی هستند.
  • مردم درک هنری خود را از دست داده اند.
  • سالار معزز، کلنل وزیری،خالقی و… به موسیقی ایران خدمت کرده اند.
  • دیگر کسی به بزرگان موسیقی توجهی ندارد.
  • گوش نکردن به توصیه های شورای موسیقی در آن روزها و پخش آهنگهایی که شورا رد می کرده از رسانه ها در آن دوره از رکود موسیقی هم دلیل دیگر.

 

مردم روز به روز،بیش از پیش آسان پسند می شوند و ترانه ها و آهنگهای مبتذل را می پذیرند و حتی با ولع به آن گوش می دهند. این آسان پسندی و رواج آن نوع موسیقی، بی تردید بر فرهنگ موسیقی و آتیه آن اثر نامطلوب می گذارد. در این میان پای شما هم که دارای مسئولیت در رادیووتلویزیون هستید، به میان می آید و این سوال پیش می آید که چرا در شورای موسیقی، از این شیوه نامطلوب جلوگیری نمی کنید ؟

_به این نوع موسیقی نمی توان موسیقی هنری گفت، بلکه یک نوع پیش پا افتاده ای از موسیقی است که گردانندگان آن توانسته اند از طریق کارتلهای ثروتی به میان مردم نفوذ کنند و استفاده مادی ببرند، در صورتی که اگر یک نوع موسیقی به وجود بیاید که ارزش هنری داشته باشد، هرگز خریداری نخواهد داشت و اگر هم داشته باشد به آن شدت نیست که بشود روی آن سرمایه گذاری کرد. نام موسیقی عامه را هم نمی شود روی آن گذاشت، چرا که این نوع موسیقی مثل زمین در بورس قرار میگیرد. به هر جهت اگر هنری در کار باشد، هنر هرگز چیزی نیست که ارزشش را از دست بدهد و آثار هنری نه تنها از بین نمی روند بلکه با گذر روزها بیشتر مورد توجه قرار می گیرند. بنابراین باید فکر اساسی کرد و موسیقی ایران را از این گرداب نابودی بیرون آورد.

 

مبارزه با ابتذال

بله. ما هم همین را می گوییم. ولی چگونه باید این کار را انجام داد؟ شما که مدعی اشاعه موسیقی سالم هستید و شما که از صاحب نظران به شمار می روید، چه راهی را توصیه میک نید و خودتان برای موسیقی ایران چه کار کرده اید؟

_نخست باید موسیقی خودمان را از نظر علمی موشکافی بکنیم و ببینیم که بر چه اساس و پایه ای استوار است. موسیقی چند صدایی مهم است پولیفونی موسیقی ایرانی، که این فقط در حد غربی ها نیست و موسیقی چند صدایی هرگز فقط از آن اروپاییان نبوده است. در ایران به سبب اتفاقات تاریخی تنها در ۳۰۰ سال اخیر بود که هنرمندان بزرگی نداشتیم و یا اگر داشتیم خودشان را به عللی نشان نداده اند.

 یعنی بزرگان این هنرکنار رفته اند؟

_بله بدلایل زیادی در این ۳۰۰ سال اخیر این بزرگان موسیقی کنار کشیده اند چون آنان این جسارت و جرات را نداشتند که با افکار ارتجاعی مقابله کنند. در همین زمان بود که “عاشقها” به روی کار آمدند و نوعی موسیقی را بوجود آوردند که از مرزهای ایران نیز گذشت و به کشورهایی چون ترکیه قدم گذاشت. موسیقی که امروز مد روز شده است نه شایسته نام موسیقی است و نه علم موسیقی است و نه با موسیقی سنتی ارتباط دارد؛ بلکه در آن مقدار زیادی فانتزی بکار رفته و زائیده احساس شخصی آدمهایی است که از عاملان فساد و نابودی موسیقی هستند. این نوع موسیقی را نباید جدی گرفت و از آن طرفداری کرد و نباید در رسانه نیز از آن استفاده کرد. چه آن ها تربیت شده کاباره هایی هستند که برای جلب مشتری زمانی آن ها را  با جنجال و تبلیغ به اوج شهرت می رسانند و زمانی دیگر با بوجود آوردن به اصطلاح هنرمندان جدید و نوپا، آن ها را از نردبان ترقی و شهرت پایین می اندازند. این نیز برای جلب مشتریان تنوع طلبی است که هرگز قادر به درک مفهوم هنر موسیقی نشده اند. مگر این چند خواننده که بودند؟ مگر نه این که از هنرمندان بنام بودند؟ این چیزی بود که از بلندگوهای تبلیغاتی کاباره ها و متعاقب آن از رسانه ها می شنیدیم. پس آن ها چه شدند و کجا رفتند؟ اما در این میان خبری از هنرمندان حرفه ای موسیقی نیست. کسی برای آنها تره نیزخرد نمی کند چرا که آنها راهی به اینگونه محافل ندارند.

ما در کشورمان سابقه ۷۰ ساله کنسرواتوار داریم که بانیان آن اشخاصی چون سالار معزز است که برای اولین بار در دارالفنون، یک رشته موسیقی بوجود آورد و در پیشبرد این رشته چه زحماتی که نکشید و چه خدماتی به موسیقی کشورمان نکرد. پس از او کلنل وزیری اداره بخش موسیقی این مدرسه را به عهده گرفت که آهنگسازانی چون “معروفی”و “خالقی” از شاگردان او هستند. بعد از او غلامحسین خان مین باشیان پسر سالار معزز اداره رشته موسیقی را در این مدرسه به دست گرفت. او اساتید بزرگ موسیقی که ۱۳ تن بودند را از پراگ به تهران آورد و خود در صدر آنان کنسرواتوار ایران را پایه گذاری کرد .در حالیکه هر سال ۳۰۰ شاگرد در کلاس آنان تعلیم موسیقی میدیدند ولی هیچکدام از این موسیقیدانان در این اجتماع نیستند و یا از اینجا رفته اند یا به آنان توجهی نمی شود.

 

به نقل از امیر حنانه