سازش را بفروشد یا کلیه اش را ؟!

 

 

سازفروشی

 

هم‌اکنون ۶ ماه است که هیچ کنسرتی در کشور برگزار نشده است. زانکو قرار است این قفل ۶ماهه را باز کند اما آیا مردم و کسانی‌که معتقد به تعطیل ماندن کنسرت‌ها هستند، خبر دارند که در این مدت، چه بلاهایی بر سر نوازندگان نازل شده است؟

به گزارش موسیقی نو به نقل از ایرنا، از ششم مردادماه که تمام کنسرت‌های کشور به مناسبت آغاز ماه محرم به اتمام رسید تا ششم بهمن‌ماه که کنسرت زانکو برگزار می‌شود، ۶ ماه می‌گذرد؛ ۶ ماهی که هیچ کنسرتی در کشور برگزار نشد تا این اتفاق، یک رکودشکنی منفی در تاریخ موسیقی کشور محسوب شود.

البته که عمده رکوردشکنی‌های حوزه کنسرت، همواره در مسیر پویایی بوده است، مثلا تعدد خوانندگان برای اجرای زنده و نبود سالن برای این حجم تقاضا یا افزایش سرسام‌آور قیمت بلیت که تا ۷۰۰ هزار تومان پیش رفت و همان بلیت در بازار سیاه، تا ۳ میلیون تومان قیمت خورد و… اینها تنها گوشه‌هایی از رکوردهایی هستند که اجرای زنده در ایران رقم زده است اما اینکه در همین کشور، شرایطی رقم بخورد که طی آن، برگزاری اجرای زنده، ۶ ماه به تعویق بیفتد، از آن دست اتفاقاتی است که تبعات آن، علاوه بر شهروندان جامعه و اقتصاد دنیای موسیقی، دامن فعالان این حوزه را نیز نشانه گرفته است.

قطعا یکی از بازیگران این عرصه، نوازندگان هستند که چه در شکل ضبط آهنگ و چه در اجرای صحنه‌ای، نقش مهمی را ایفا کرده و عدم‌اجرای کنسرت، آرایش زندگی این قشر که اتفاقا از ضعیف‌ترین فعالان این صنعت به شمار می‌روند را با خطراتی جدی مواجه کرده است.

 

ترس از فروش ساز، به کابوس من تبدیل شده است

نوازندگانی که ساز می‌فروشند/ مگر می‌شود یک کار ۶ ماه تعطیل باشد؟

/

می‌گوید بیشتر از ۱۳ سال است که ویولن را به شکلی حرفه‌ای می‌نوازد. تا پیش از شروع کرونا، در ۲ آموزشگاه، تدریس می‌کرد و با شیوع ویروس، وقتی آموزشگاه تعطیل شد، این کار را از دست داد و وقتی هم که آموزشگاه‌ها فعالیت خود را آغاز کردند، ترجیح دادند با نیمی از نیروهای قبلی کار کنند. به چند آموزشگاه دیگر هم سر زد که نیروهای معتمد خود را داشتند و نیازی به استاد جدید نداشتند. پیشنهادات دوستان نیز بیشتر شامل آموزشگاه‌هایی می‌شد که پول چندانی به استاد نمی‌دادند و خرج ایاب‌وذهاب تا آنجا، از دریافتی‌اش بیشتر می‌شد.

در این شرایط، اجرای زنده، تنها امید استاد است. می‌گوید از تابستان ۱۴۰۰ تا اوایل آبان ۱۴۰۱، برای ۳ خواننده به روی سن رفته و ویولن نواخته است. قطعا آمار خوبی برای یک نوازنده ویولن است اما نشستن پای صحبت‌های این نوازنده، روی دیگر زندگی او را به ما نشان می‌دهد.

این نوازنده جوان که خواست نامش رسانه‌ای نشود، به ایرنا گفت: معمولا عرف بر این است که ماه محرم را استراحت می‌کنیم و در ماه صفر، تمرین‌هایمان را با گروهی که قرارداد داریم، آغاز می‌کنیم تا بلافاصله پس از پایان این ماه، به روی صحنه برویم. برای امسال، من با ۲ گروه قرارداد داشتم تا در مهرماه، با آنها اجرای زنده داشته باشم. قرار بود امسال ازدواج کنم و شرایط مالی، من را واداشت تا به فکر گروه سوم هم باشم که به لحاظ زمانی، نتوانستم وقت گروه سوم را با آن دو گروه دیگر هماهنگ کنم و درنتیجه تمام تلاش خودم را معطوف به اجرا با این ۲ خواننده کردم؛ با این امید که در ادامه فصل پائیز بتوانم به گروه‌های جدیدتری ملحق شوم.

 

آنچه به کابوس من تبدیل شده، این است که نکند شرایطی رقم بخورد که مجبور شوم، سازم که نان‌دانی و عشق من است را بفروشم

این نوازنده ویولن ادامه می‌دهد: کار داشت به خوبی پیش می‌رفت و بچه‌های هر دو گروه، به‌خوبی با همدیگر هماهنگ شده بودند اما اواخر شهریورماه، زمزمه‌هایی شنیده شد که احتمالا تاریخ کنسرت‌ها، با چند روز تاخیر همراه خواهد بود. این، یک خبر خیلی بد، لااقل برای من بود چون این تاخیر، تمام برنامه‌های من را عقب می‌انداخت و طبیعتا، دستمزد را هم با تاخیر دریافت می‌کردم و این یعنی تاخیر در تمام برنامه‌های ازدواجی که تا آن زمان، تقریبا تثبیت‌شان کرده بودم. چند روز بعد که گذشت، مدیربرنامه آن ۲ خواننده خیلی محکم اعلام کردند که تمامی کنسرت‌ها به تاخیر افتاده و فعلا خبری از تمرین نیست تا خبرتان کنیم.

وی افزود: از همان زمان، کابوس من شروع شد. در فیلم‌ها می‌دیدم که برخی خوانندگان لس‌آنجلسی که به اجرای زنده پرداخته بودند، از طرف مردم رانده شده و بعضا با عناوین بد خطاب قرار می‌گرفتند. تماشای این فیلم‌ها که عمدتا از طرف بچه‌های موسیقی به دست من می‌رسید، این هشدار را تقویت می‌کرد که خوانندگان و برنامه‌سازان با تماشای این فیلم‌ها، حالا حالاها به فکر اجرای زنده نمی‌افتند. همین اتفاق هم افتاد و فشار مردم هم اهرمی شد برای اجرایی شدن این کار.

این نوازنده در مورد خللی که از این جریان در زندگی شخصی وی به وجود آمده، گفت: تقریبا می‌توانم بگویم پس‌اندازم تمام شده. پس‌اندازی که آن را برای روز مبادا نگه داشته بودم و هرگز فکرش را نمی‌کردم که روز مبادای من، فصلی باشد که تصور می‌کردم اقتصاد خوبی برای من به همراه دارد. آنچه بیشتر از تنگناهای مالی من را آزار می‌دهد، سوالاتی است که اقوام و دوستان از من دارند. آنها مدام می‌پرسند حالا که کنسرت‌ها تعطیل شده، چطور زندگی می‌کنی؟ یا می‌گویند واقعا با این شرایط، می‌خواهی ازدواج کنی؟ باز خدا را شکر می‌کنم که پس‌انداز محدودی داشتم ولی انبوه نوازندگانی که همین پس‌انداز محدود را ندارند، چه باید بکنند؟ این وضعیت اگر تداوم داشته باشد، خیلی از ما نابود می‌شویم. باورتان می‌شود در این هفته‌ها، آنچه به کابوس من تبدیل شده، این است که نکند شرایطی برای من رقم بخورد که مجبور شوم، سازم که نان‌دانی و عشق من است را بفروشم.

/

ویولن

 

/

مگر می‌شود یک کار ۶ ماه تعطیل باشد؟

مهدی، دیگر نوازنده جوانی است که حتی نمی‌خواهد نام سازش را بیاوریم چون معتقد است خیلی زود شناخته می‌شود و دیگر بیش از این نمی‌خواهد آبرویش برود. این خواننده با آن‌که ظاهر به‌روزی دارد اما آشکارا کسانی که منجر به تعطیلی کنسرت‌ها شده‌اند را نفرین می‌کند و اصرار دارد که این نفرین، نفرین فرد او نیست و آه و ناله ده‌ها نوازنده حرفه‌ای پشت این نفرین نهفته است.

مگر در این مدت، ادارات، پاساژها و سازمان‌ها تعطیل بوده‌اند که از موسیقی، انتظار تعطیلی کنسرت‌ها را دارند؟

مهدی به ایرنا می‌گوید: من هم به‌مانند خیلی از شهروندان، نسبت به اتفاقی که افتاده، ناراحت و معترض هستم اما نمی‌دانم این اتفاق چه ارتباطی به ماه‌ها تعطیلی اجرای زنده دارد؟ مگر در این مدت، ادارات، پاساژها و سازمان‌ها تعطیل بوده‌اند که از موسیقی، انتظار تعطیلی کنسرت‌ها را دارند؟ مگر سینما و تئاتر که نزدیک‌ترین مدیوم‌ها به موسیقی هستند، در این مدت تعطیل شده‌اند که کنسرت بخواهد تعطیل بماند؟ اگر یک نفر پیدا شود که ارتباط این مقوله‌ها را به من بگوید، دستش را می‌بوسم چرا که به سوالات ده‌ها و صدها فعال حوزه موسیقی که در این مدت بلاتکلیف مانده‌اند، پاسخ داده است.

مهدی ادامه می‌دهد: شما یک کار به من معرفی کنید که برای ۶ ماه تعطیل باشد و صدای فعالان آن صنف درنیامده باشد؟ مگر می‌شود نصف سال تعطیل باشیم و هیچ دورنمای ثابتی هم برای ماه‌های آتی وجود نداشته باشد؟ ما کمتر از ۲ ماه داریم تا آغاز ماه رمضان. از آن طرف هم فصل امتحانات و کنکور است که زمان مناسبی برای کنسرت نیست و بعد از آن هم محرم و صفر شروع می‌شود. من از وزیر ارشاد، از مدیرعامل خانه موسیقی و هر مقامی که دستی در کار دارد، خواهش می‌کنم از همین امروز ظرفیت‌های اجرای زنده را فراهم کنند. کسانی که بیرون از گود موسیقی نشسته‌اند، حق ندارند بگویند موسیقی و کنسرت باید تعطیل شود. اگر خیلی رگ گردنشان بیرون زده، کار خودشان را ۶ ماه تعطیل کنند تا ببینیم آیا برای خودشان هم چنین تصمیم‌گیری‌هایی می‌کنند یا فقط بیرون گود نشسته‌اند و می‌گویند لنگش کن؟

کنسرت‌ها که راه افتاد، با کدام پول ساز بخریم؟

مهدی، شماره یکی از دوستانش را به ما می‌دهد که مجبور شده برای زندگی، سازش را بفروشد. با آن نوازنده تماس می‌گیریم و با اصرار زیاد از او می‌خواهیم کمی از شرایط این روزهای خود برای ما بگوید.

خیلی سخت است که یک روزی، چند صد نفر تو و گروه را تشویق می‌کردند اما امروز که در گوشه انزوا به سر می‌بریم و به سازفروشی روی آورده‌ایم، کسی سراغ ما را نمی‌گیرد

این نوازنده به ایرنا گفت: حدود ۷ سال است که بین استودیو و سالن‌های کنسرت در رفت‌وآمد بودم. حقوق یک نوازنده، اگرچه پائین‌تر از دیگر فعالان موسیقی است اما باز هم خدا را شکر؛ زندگی می‌گذشت اما وضعمان جوری نبود که بتوانم با چند ماه بیکاری، زندگی کنیم. من در اواسط پائیز، مجبور شدم سازم را بفروشم. سازی که پدرم در نوجوانی من، با گرفتن وام، برایم خرید. پدرم در آن زمان، بین یک دوراهی گیر افتاده بود: می‌توانست با آن پول، یک قطعه زمین مناسب در شهرستان بخرد تا سال‌ها بعد، برای جهیزیه خواهرم، مشکل نداشته باشد اما به‌دلیل اعتقادی که به روح موسیقی داشت، بخشی از آن پول را برای خرید ساز و بخشی دیگر را برای آموزشگاه من کنار گذاشت تا یک نوازنده حرفه‌ای بار بیایم. به همین دلیل آن ساز، برای من، چیزی فراتر از یک آلت موسیقی بود. جزئی از خانواده من بود که در تمام این سال‌ها که نمونه‌های بهتری از آن مدل تولید شد، من هم‌چنان این ساز را داشتم چون از یک فداکاری بزرگ به دست من رسیده بود.

وی ادامه می‌دهد: من، پائیز امسال که موعد تمدید خانه‌ام بود، نتوانستم با آن اعداد و ارقام کنار بیایم و مجبور شدم به همراه همسرم، به خانه پدری در شهرستان آمده و با آنها زندگی کنیم. محیط اینجا و پرسش‌های مداوم اقوام، هر روز حال من را بدتر می‌کند. به هر کسی هم که زنگ می‌زنم، می‌بینم وضعش چندان تعریفی ندارد. چند شب پیش به یکی از دوستان خواننده زنگ زدم. دوستی که فکر می‌کردم تمول مالی خوبی دارد اما متوجه شدم که اوضاع مالی چندان مساعدی ندارد و به‌مانند برخی از دوستان، به مشکلات روحی و افسردگی دچار شده است.

این نوازنده در پایان خاطرنشان کرد: خیلی سخت است که یک روزی، چند صد نفر تو و گروه را تشویق می‌کردند اما امروز که در گوشه انزوا به سر می‌بریم و به سازفروشی روی آورده‌ایم، کسی سراغ ما را نمی‌گیرد. فردا اگر کلیه‌هایمان را بفروشیم هم باز کسی خبردار نمی‌شود. هم‌چنان‌که خبر دارم بعضی از همکاران، به فروش وسائل خانه‌شان روی آوردند و آیا آن کسانی که ۲۴ساعته در صفحات مجازی اهالی موسیقی خیمه زده‌اند و آنها را تهدید می‌کنند، از چنین وضعیتی آگاهی دارند یا می‌توانند خودشان چنین وضعیتی را تجربه کنند؟ در خبرها خواندم که زانکو اجرای زنده دارد. با آن‌که ایشان را چندان نمی‌شناسم، اما بسیار خوشحال شدم و برای ایشان آرزوی موفقیت کردم. امیدوارم که این، آغاز راه باشد و کنسرت‌ها راه بیفتد اما اگر هم کنسرت‌ها راه بیفتد، نوازندگانی مانند من که سازشان را فروخته‌اند، چگونه می‌توانند به گروه‌هایشان بازگردند چون با این قیمت‌های نجومی، نمی‌توانند همان سازی که فروخته‌اند را تهیه کنند.