موسیقی نو: ساز کوبه ای تیمپانی Timpani یا تیمبال (کلمه ایتالیایی به معنای drums)، یا kettledrums ، سازی از رده سازهای کوبهای و گونهای طبل بزرگ است که از کاسه بزرگی (معمولاً از مس) و رویهای از پوست حیوان یا پلاستیک ساخته میشود و آن را با چوبهای طبل مخصوص تیمپانی مینوازند و فقط در همنوازی مورد استفاده قرار می گیرد. تیمپانی سازی است که معمولاً با آرایش دوتایی یا پنج تایی در کنار هم نواخته میشوند. این طبل برای اولین بار در قرن ۱۷ همراه با ترومپت به عنوان اولین حضور طبل در ارکستر سمفونی و اندازه های مختلف نواخته شد و در ارکسترهای سمفونیک از میانه قرن نوزدهم رایج شد. یکی از ویژگیهای آن کوکپذیری بالا است. برای کوک آن پوست رویش کشیده و توسط پیچهای تنظیمکننده یا پدال کوک میشود. اصطلاح تیمپانی و کلمه فرانسوی تیمبالز از کلمه یونانی تیمپانون (به لاتین تیمپانوم) گرفته شده که اشاره به درامی با یک پوست دارد.
در ابتدا عمدتاً استفاده از ساز تیمپانی به بیان وجد و نشاط یا برای حمایت کردن از سازهای برنجی در قطعات بلند است. دو ساز یکی کوک شده روی تونیک یا پایه، و دیگری روی دومینانت (نمایان) (نتهای اول و پنجم گام) در پارتیتورها (اسکورهای) قرون هفدهم و هجدهم نرمال بود. بعدها، سازهای بیشتری با انواع مختلف تنظیمات استفاده شدند. در قرن نوزدهم تیمپانی به روشهایی متنوعتر و رساتر مورد استفاده قرار گرفت، که این گسترش استفاده از تیمپانی به مقدار زیادی با نوآوریهای لودویک ون بتهوون در استفاده از این ساز صورت گرفت. آهنگساز فرانسوی هکتور برلیوز که ۱۶ تیمپانی درGrand Messe des morts (۱۸۳۷; Requiem) استفاده کرد، اصرار داشت که آهنگسازان مشخص کنند چه نوع stick نرم یا سخت باید استفاده شود.
در تیمپانی مدرن، بدنه پوستهای کاسهای شکل معمولاً مسی یا برنجی است. پوسته، ساخته شده از پوست گوساله یا مواد مصنوعی، با یک حلقه فلزی حفظ می شود. تنش آن (پوسته) با پیچهای دستی متصل به پوسته تغییر میکند و روی حلقه اعمال می شود یا در اغلب موارد توسط یکی از وسایل قرن نوزدهم یا بیستم، پدال یا مکانیسم دستی که تنش را با میلههای متصل به حلقه کنترل میکند. سوراخی در ته پوسته برای جلوگیری از فشار و برخورد شدید هوا و پاره کردن سر در قطعات بالا (زیر) ایجاد میشود. تن (صدا) با توجه به بافت سر stick و سطحی که بر روی پوسته نواخته میشود، ممکن است تغییر کند. گاهی اوقات، آهنگسازان از انگشتان برای نگه داشتن پوسته در حال ارتعاش استفاده میکنند.
تیمپانی ارکسترال یک محدوده صدایی عملی از پنج نت دارند. محدوده صدایی نوشتاری یک جفت تیمپانی معمولاً یک اکتاو از F زیر C میانه به سمت پائین، برای یک مجموعه ارکسترال از سه؛ محدودههای کوک عموماً c-g، G-d و E♭–B♭ استفاده میشود. آهنگسازانی همانند ایگور استراوینسکی و گوستاو مالر این محدوده صدایی را گسترش دادند.
تکرار مداوم ریتم، افزایش تدریجی، تنشهای ناگهانی و واپیچشهای اتمسفری از مشخصههای صدای تیمپانی است. اثرات خاص شامل نتهای در حال خاموشی یا خفه، زدن یک نت با دو استیک، گلیساندوی پدال (pedal glissando ) زیر و بمی sliding روی یک رول و ساکت کردن با انداختن یک لباس روی سر طبل است.
تاریخچه
ساز تیمپانی (Timpani) در اروپا
اولین تیمپانی در قرن ۱۳ام توسط صلیبیون و ساراسین به اروپای جنوبی و شرقی وارد شد که از آنجا سریعاً در شمال اروپا پخش شد. این سازها (در عربی به عنوان نقارا شناخته میشوند) یک جفت کتل درامز با قطر تقریبی ۲۰ تا ۲۲ سانتیمتر هستند. این درامهای کوچک تا قرن ۱۶ام مورد استفاده بودند. این سازها در هنگام نواختن به کمربند نوازنده وصل شده و با یک جفت استیک نواخته میشوند. Draped kettledrums عمدتاً در زمینههای نظامی، به عنوان مثال در مارشها و پرکاشنهای پیروزی مورد استفاده قرار میگرفت. بعدها این سازها راه خودشان را به سمت گروههای موسیقی و در جشنها و رقصهای درباری پیدا کردند.
در میانه قرن ۱۵ام موج دومی از کتل درامز از شرق اروپا در سراسر اروپا پخش شدند. این سازها تیمپانی بزرگتر بودند. در سال ۱۴۵۷ نمایندگانی از جانب شاه لادیسلاس از مجارستان به دربار چارلز هفتم در فرانسه فرستاده شد. اسبهایشان کتل درامزهای بزرگی با خودشان حمل میکردند. سازهایی به این اندازه هرگز در اروپا دیده نشده بودند. این درامزهای بلند و با صدای غرش وار در باندهای سلطنتی در خاورمیانه از قرن ۱۲ام نواخته میشدند، و در اروپا خیلی سریع به همراه ترومپتها پیشرفت کردند بطوریکه تبدیل به ساز جوهری سواره نظام و نمادی از زندگی اشرافی و شوالیهگری شد.
در طی قرن ۱۵ام شماری از بهسازیهای فنی روی کتل درامز انجام شد که شامل تغییری در نحوه کشش پوست حیوانات بود، روش قدیمی مقاومسازی یا میخکوبی به تدریج با پوستهایی که توسط یک حلقه پیچیده شدهاند جایگزین شدند. در اوایل قرن ۱۶ام کتل درامز در کشورهای آلمانی زبان به پیچهایی برای کشیدن پوست مجهز شدند، در این وضعیت پوست بر روی یک حلقه کشیده میشد.
ساختار
ساز تیمپانی تشکیل شده است از یک جام بزرگ مسی (یا فلزی سبک تر) که قطر دایره آن از ۵۰ تا ۷۰ سانتیمتر و روی این دهانه پوست کشیده شده باشد. جام بر روی پایه قرار می گیرد. بر محیط دایره جام در نقاطی به فاصله های برابر پیچ هائی تعبیه شده که با سفت کردن آنها پوست در نقاط مختلف و از اطراف کشیده می شود. بر یکی از نقاط دایره دسته اهرمی شکل تعبیه شده که با پیچاندن آن پوست در تمام نقاط با فشاری یکنواخت کشیده یا شل می شود و از این وسیله برای کوک (تنظیم زیرو بمی صوت حاصله از کوبیدن روی پوست) استفاده می شود (در برخی تیمپانی های آلمانی عمل کوک کردن تا حد یک پرده توسط «پدال» صورت می گیرد).
زمان بندی اولیه
تیمپانو اصلی شامل یک سر طبل است که روی دهانه یک کاسه کشیده شده است که معمولاً از مس یا در مدلهای ارزان تر از فایبرگلاس یا آلومینیوم ساخته شده است. در طبقه بندی ساکس -هورن بوستل ، این باعث می شود ممبرانفون های تیمپانی ایجاد شوند. سر به یک حلقه چسبانده می شود (که به آن حلقه گوشتی نیز گفته می شود)، که به نوبه خود توسط یک حلقه متقابل روی کاسه نگه داشته می شود. حلقه پیشخوان معمولاً با تعدادی پیچ تنظیم کننده به نام میله های کششی که به طور منظم در اطراف محیط قرار می گیرند، در محل خود نگه داشته می شود. تنش سر را می توان با شل کردن یا سفت کردن میله ها تنظیم کرد. اکثر تیمپانی ها دارای شش تا هشت میله کششی هستند.
شکل و مواد سطح کاسه به تعیین زنگ صدای طبل کمک می کند. به عنوان مثال ، کاسه های نیم کره ای رنگ های روشن تری تولید می کنند در حالی که کاسه های سهمی رنگ های تیره تری تولید می کنند. تمپان های مدرن به دلیل تنظیم موثر دمای داخلی و خارجی نسبت به آلومینیوم و فایبرگلاس به طور کلی با مس ساخته می شوند.
تیمپانی در اندازه های مختلف از حدود ۳۳ اینچ (۸۴ سانتیمتر) به پایین تا پیککولی تمپانی ۱۲ اینچی (۳۰ سانتیمتر) یا کمتر وجود دارد. یک درام ۳۳ اینچی می تواند C2 (C زیر دکمه باس) تولید کند، و تیمپانی مخصوص پیککولی می تواند در کلید سه تایی بازی کند. در موسیقی باله داریوش میلهاود در سال ۱۹۲۳ La création du monde ، تیمپانیست باید F♯۴ (در پایین کلید سه تایی) را بازی کند.
هر درام به طور معمول دارای طیف وسیعی از پنجمین یا هفت نیمه کامل است.
صدای تیمپانی
وقتی گفته می شود که مثلاً وسعت صدا یک تیمپانی است، یعنی تیمپانی در یک وضعیت معین کوک، فقط یکی از صداهای این فاصله را می تواند اجرا کند و برای اجرای صدای دیگر، کوک ساز را باید عوض کرد. به این ترتیب تیمپانی از دسته سازهای با ارتفاع معین است و در هر وضعیت کوکی فقط یک صوت حاصل می کند. برای اجرا بر روی تیمپانی دو عدد میله چوبی لازم است که سر هریک را با نمد یا جنس شبیه دیگر پوشانده باشند.
نواختن تیمپانی یا تیمبال
تمپانیست ها در طول تحصیل خود به عنوان سازهای کوبه ای آموزش دیده اند و نواختن تمام سازهای خانواده کوبه ای را در کنار تیمپانی یاد می گیرند. با این حال، هنگامی که به یک صندلی اصلی تیمپانی در یک گروه حرفه ای منصوب می شوید، معمولاً نیازی به نوازندگی سازهای دیگر نیست. نورمن دل مار در کتاب خود به نام «آناتومی ارکستر» می نویسد که تمپانیست «پادشاه استان خود» است و «یک تیمپانیست خوب واقعا معیار کل ارکستر را تعیین می کند.» یکی از اعضای واجد شرایط در بخش کوبه ای گاهی اوقات به عنوان همکار تایپانیست فعالیت می کند و در رپرتواری که نیاز به چندین تیم تایپنس دارد اجرا می کند و در صورت لزوم تیم تایمانیست اصلی را پر می کند.
از جمله متخصصانی که به دلیل تأثیر آنها در توسعه تیمپانی در قرن بیستم بسیار مورد توجه بوده اند، می توان سائل گودمن ، هانس شنلار ، فرد هینگر و کلوید داف را نام برد.
کنسرتو
چند کنسرتو انفرادی برای تیمپانی نوشته شده است و برای گروه موسیقی و ارکستر است. یوهان فیشر آهنگساز قرن ۱۸ سمفونی برای هشت تیمپانی و ارکستر نوشت، که بر اساس آن نوازنده تکنواز باید هشت درام را همزمان بنوازد. گئورگ دروشتسکی و یوهان ملکیور مولتر معاصران خشن نیز قطعاتی را برای تیمپانی و ارکستر نوشتند. در طول قرن نوزدهم و بیشتر قرن بیستم ، کنسرتوهای جدید تیمپانی وجود نداشت. در سال ۱۹۸۳ ، ویلیام کرافت ، تیمپانیست اصلی فیلارمونیک لس آنجلس ، کنسرتو خود را برای تیمپانی و ارکستر ساخت ، که برنده جایزه دوم در جوایز مرکز کندی فریدهایم شد. دیگر کنسرتوهای تیمپانی نیز وجود داشته است، مانند فیلیپ گلاس، که یکی از تأثیرگذارترین آهنگسازان در اواخر قرن بیستم محسوب می شود به دستور تکنواز جاناتان هاس، کنسرتو دو نفره با عنوان “کنسرتو فانتزی برای دو تیمپانیست و ارکستر” نوشت که در آن نوازندگان تکنواز هرکدام ۹ قطعه درام نواختند.
قدرت ساز تیمپانی (Timpani) و ترومپتها
کتل درامز و ترومپتها در ابتدا به عنوان سازهای علامت دهی (اخطاردهی) توسط سواره نظام اشرافی مورد استفاده قرار گرفتند، در حالیکه غلامان و پیاده نظام با ساید درامز و فایفها مجهز شدند. بنابراین کتل درامز و ترومپت ها بیشتر مورد توجه اشراف و ثروتمندان قرار گرفتند تا مردمان عادی. اگرچه اختراع باروت به معنای آن بود که کتل درامز (و ترمپتها) نقششان را به عنوان اخطار دهنده در جنگها پیدا کردند و با این اوصاف به عنوان نمادهای سوارکاری باقی ماندند و با هدف تبدیل شدن به سازهای هنری توسعه بیشتر آنها افزایش یافت. شکلی از هنر اشرافی ظهور پیدا کرد که باعث رشد تکنیکهای نواختن اساتید ماهر موسیقی شدند.
با حفظ این تصور، کتل درامز به منظور نمادسازی قدرت پادشاهان و شاهزادگان مورد استفاده قرار گرفتند. در ۱۵۴۲ به عنوان مثال هنری هفتم سفارش خرید کتل درامز های وینی برای دربار خودش را داد که قابلیت نواختن بر پشت اسب را داشتند. کتل درامز ها و ترومپت ها انجمن های خودشان را داشتند که از امتیازات درباری خودشان بهره می بردند. در ۱۵۲۸ امپراطور چارلز پنجم انجمن ترومپت نوازهای میدانی (فیلد) و درباری را اعطا کرد. کتل درامرها، که مجبور به انجام و اجرای وظایف دیگر برای شاهزاده علاوه بر نواختن موسیقی بودند و مستقیماً تحت قدرت وی قرار داشتند، … به این ترتیب انجمنن نوازندگان کتل درامز و ترومپت که از زمان تا زمانی دیگر خودش را مواجه با رقابت انجمن ویتس میدیدند، سعی در نگه داشتن یک حق انحصاری معین کردند.
در طی قرن شانزدهم کتل درامزها تنها در جشنها نواخته نمیشدند و استفاده زیاد از آنها در موسیقی کلیسایی همراه با ارگان و کر بویژه برای کتل درام و ترومپت به عنوان سازی تشریفاتی و تکریمکننده رونق یافته بود. علاوه بر این کتل درامزها و ترومپتها بیش از پیش به عنوان سازهای همراه در بالت و موسیقی صحنهای (میانپرده یا اینتر مدیا) استفاده شدند، که در این حالت آنها مودهای جنگی و قدرت درباری با حفظ مشخصههایشان نمادسازی میکردند. گروههای موسیقی کوچک کتل درامزها و ترومپتها تنها در دوره باروک مورد استفاده قرار میگرفتند. تا اینکه بعدها قدرت انجمنها به تدریج رو به کاهش گذاشت که کتل درام به عنوان سازی تمام عیار در ارکستر مورد قبول قرار گرفت.
در اپرای سال ۱۶۷۵ Thérèse, Jean Baptiste Lully اولین آهنگسازی شد که از کتل درام به عنوان ساز ارکسترال به صورت مدرن استفاده کردند. انجمنها بین سالهای ۱۸۱۰ و ۱۸۳۱ منحل شدند. تا این مرحله نواختن نتهای بیشتر (نت زینت) متداول بود که این نتهای زینت در پارتیتور یا اسکور واقعاً وجود نداشتند، این نتهای زینت بخشی از Schlagmanieren بودند. تا اینکه در قرن نوزدهم آهنگسازان روی تیمپانی کنترل کامل به دست آوردند و به تکنیکهای نواختن این ساز علاقه بیشتری پیدا کردند.
پیچها، ماشینها و پدالها
اولین روش تغییر کوک یک کتل درامز بریسنگ بود ولی در قرن ۱۶ام پیچهای افزایش تنش نیز معرفی شدند. پوست روی یک حلقه آهنی به نحوی به ساز متصل میشد، این مکانیسم کوک تا قرن ۱۹ام رایج بود. این روش دو مشکل داشت: از یک طرف اعمال تنش روی تمامی قسمتهای پوسته مشکل بود که این امر برای ایجاد یک تن خالص الزامی بود. از طرف دیگر زمان زیادی برای کوک مجدد کتل درامزهایی لازم بود که با دست کوک میشدند.
در حدود سال ۱۸۱۲ تیمپانیست دربار مونیخ Gerhard Kramer مکانیسمی طراحی کرد که تمامی پیچها را به پیچ اصلی متصل کرد، بنابراین تنش پوسته تنها با استفاده از یک دسته یا پدال قابل تغییر بود. ماشین درام زمانی پدید آمد که کوک سریع را امکانپذیر ساخت. در این دوره ساز تیمپانی نیز اختراع شد که کوک مجدد آن تنها با یک چرخش کاسه قابل انجام بود. اشکال این روش وجود یک اسپات روی پوسته بود که برای دستیابی به بهترین صدا مکان آن تغییر کرد.
پدال درام در دهه ۱۸۷۰ توسط سی پیتریچ در درسدن اختراع شد و هم اکنون کتل درام استاندارد در ارکستر است. با حرکت دادن یک پدال، انرژی در امتداد drawbarها که در امتداد جداره چه در داخل چه در خارج کشیده شده است، جریان پیدا میکند. در طی قرن ۱۷ام کتل درام وارد ارکستر شد (موسیقی representational، موسیقی کلیسایی، اپرا). در نتیجه در تولید این ساز تقاضای زیادی مبنی بر نیاز به کوک سریع و دقیق بود.
در دوره باروک و کلاسیک استفاده از مالتهای سخت رایج بود که استیکها با سرهای پوشیده که تنها برای نواختن ترمولو استفاده می شدند. در کارهای پورسل ، باخ ، هندل و آهنگسازان معاصر آنها دو کتل درامز کوکی که در ابتدای شروع کل کار مورد استفاده قرار میگرفتند را حفظ کردند. در قرن ۱۸ام کاسهها قطری مابین ۴۱ تا ۶۲ سانتیمتر برای درام کوچکتر و ۴۳ تا ۶۵ سانتیمتر برای درامهای بزرگتر داشتند. تفاوت اندازه مابین جفت کتل درامزها نسبتاً کم بود که این تفاوت برای با نسبتی در حدود ۴:۳ که بدون تغییر باقی ماندند.
بتهوون اولین آهنگسازی بود که نقش تیمپانی را در ارکستر گسترش داد، که این امر را به دو روش محقق ساخت: از یک طرف او از فواصل کوک به جای چهارمها و پنجمها استفاده کرد (تونیک و دامینانت) که تاکنون معمول بودهاند؛ مثالهای این عبارتند از A-F در سمفونی هفتم و اکتاو Fs در سمفونیهای هشتم و نهم. از طرف دیگر او با تیمپانی تسکهای ریتمیک و تماتیک اجرا میکردند (در کنسرتوی ویولن و کنسرتوی پیانو ۵ام). همانند گروه کلاسیک، بتهوون قطعات تیمپانی با دقت زیاد و بدون اسکور کرد. رولهای کتل درام عمدتاً در ساخت یک قله و اوج استفاده میشدند و پاساژهای تکنوازی نادر بوده و اثرات قابل توجهی بوجود میآوردند.
رهبر ارکستر هکتور بریولیز نه تنها در هنر ساخت ساز انقلابی پدید آورد، او همچنین یک پیشرو در استفادههای جدید از سازهای پرکاشن بود. او اولین آهنگسازی بود که دستورالعملهایی در اسکور درباره نوع مالت مورد استفاده به کار برد. این امر به او قدرت زیادی روی صدای کلی داد چرا که تفاوت عظیمی مابین زدن درام با یک استیکی که سرش با اسفنج، نمد، یا چرم پوشیده شده بود یا با استیکی که با چوب پوشیده شده بود، وجود داشت. این سبک دقیق نتنویسی توسط آهنگسازان بعدی مورد استفاده قرار گرفت. در ریکوئم Grande Messe des Morts که نیاز به ارکستری در اندازه بزرگ داشت، بریولیز کمتر از شانزده تیمپانی برای ده نوازنده (شش نوازنده جفت تیمپانی، در حالیکه چهار نوازنده دیگر هر کدام یک تیمپانی) لازم است.
در قرن ۱۹ام تسکهای اولیه برای تیمپانی (تأکید روی ریتم، ساخت تونیک و مسلط) تغییر کرد و علاوه بر این وظایف جدیدی به آن داده شد. در قرن ۲۰ام بلا بارتوک یکی از اولین مسئولین برای گسترش نقش سازهای پرکاشن در ارکستر سمفونی و موسیقی مجلسی بود. بویژه او محدوده صدایی تکنیکهای نواختن تیمپانی را گسترش داد.
تغییر گام زمان سنج با چرخاندن هر میله کششی به صورت جداگانه یک فرایند پر زحمت است. در اواخر قرن نوزدهم ، سیستم های مکانیکی برای تغییر کشش کل سر به طور همزمان توسعه یافت. هر گونه تایپانی مجهز به چنین سیستمی ممکن است تیمپانی ماشین در نظر گرفته شود ، اگرچه این اصطلاح معمولاً به طبل هایی اطلاق می شود که از دسته متصل به مکانیزم تنظیم نوع عنکبوت استفاده می کنند.
تیمپانی پدالی
تا کنون رایج ترین نوع تیمپانی مورد استفاده امروزه تیمپانی پدالی است که اجازه می دهد تنش سر با استفاده از مکانیزم پدال تنظیم شود. به طور معمول ، پدال از طریق مجموعه ای از میله های فلزی یا فلزی به نام عنکبوت به پیچ های کششی متصل می شود.
امروزه سه نوع مکانیزم پدال در استفاده متداول وجود دارد:
- سیستم کلاچ چوب دستی از چوب دستی و پنجه برای نگه داشتن پدال در محل استفاده می کند. تامپنیست قبل از استفاده از پدال برای تنظیم درام ، ابتدا باید کلاچ را خاموش کند. هنگامی که گام مورد نظر به دست می آید ، تیمپنس باید کلاچ را دوباره وصل کند. از آنجا که چوب دستی فقط در یک مجموعه ثابت از موقعیت ها قرار می گیرد ، تایپنیست باید درام را با استفاده از یک دسته تنظیم دقیق تنظیم کند.
- در سیستم عملکرد متعادل ، از یک سیلندر فنری یا هیدرولیکی برای متعادل کردن کشش روی سر استفاده می شود تا پدال در موقعیت خود باقی بماند و سر در گام بماند. پدال روی یک درام عملکرد متعادل گاهی اوقات پدال شناور نامیده می شود زیرا هیچ کلاچ آن را در محل خود نگه نمی دارد.
- کلاچ اصطکاک یا سیستم پست و کلاچ از کلاچ استفاده می کند که در امتداد یک پایه حرکت می کند. بازکردن کلاچ آن را از پایه آزاد می کند و به پدال اجازه می دهد بدون محدودیت حرکت کند.
تیمپانی در سطح حرفه ای از سیستم چوب دستی یا اصطکاک استفاده می کند و کاسه های مسی دارد. این طبل ها می توانند یکی از دو سبک پدال را داشته باشند. پدال درسدن در نزدیکترین زمانگیر متصل است و با حرکت مچ پا کار می کند. یک پدال به سبک برلین با استفاده از یک بازوی بلند به طرف مقابل تیمپانی متصل می شود و تیم تایمانیست باید از کل پای خود برای تنظیم زمین استفاده کند. علاوه بر پدال ، سازهای باکیفیت دارای تنظیم کننده دقیق دستی هستند که به تایامپنیست اجازه می دهد تا تنظیمات پیچ زمینی دقیقه را انجام دهد. بسته به جهت تنظیم ، پدال در سمت چپ یا راست طبل قرار دارد.
اکثر گروه های موسیقی و ارکسترهای مدارس زیر سطح دانشگاه از تامپنی ارزان تر و با دوام تر با مس ، فایبرگلاس یا کاسه آلومینیومی استفاده می کنند. قطعات مکانیکی این سازها تقریباً به طور کامل در قاب و کاسه قرار دارند. آنها ممکن است از هر یک از مکانیزم های پدال استفاده کنند ، اگرچه سیستم عملکرد متوازن رایج ترین است ، و پس از آن سیستم کلاچ اصطکاک. بسیاری از متخصصان نیز به دلیل دوام و وزن کم از این طبل ها برای اجرای در فضای باز استفاده می کنند. پدال در مرکز خود طبل قرار دارد.
با این حال ، هنگامی که ساز به نوعی دچار اختلال می شود (برای مثال ، حمل می شود) ، سطح کلی می تواند تغییر کند ، بنابراین نشانگرهای اندازه گیری ها قابل اعتماد نیستند مگر اینکه بلافاصله قبل از اجرا تنظیم شده باشند. سطح زمین را می توان با دمای اتاق و رطوبت تغییر داد. این تأثیر همچنین به دلیل تغییرات آب و هوا رخ می دهد ، به ویژه اگر قرار است نمایشی در فضای باز انجام شود. ابزارهای اندازه گیری مخصوصاً هنگام اجرای موسیقی که شامل تغییر سریع تنظیماتی است که به تایپنیست اجازه نمی دهد قبل از پخش آهنگ جدید گوش دهد. حتی زمانی که ابزارهای اندازه گیری در دسترس هستند ، تیمپانیس های خوب قبل از نواختن صدا را با گوش چک می کنند. گاهی اوقات، تیمپانیس ها از پدال ها برای بازیابی مجدد هنگام بازی استفاده می کنند.
جلوه های Portamento را می توان با تغییر سطح در حالی که هنوز شنیده می شود به دست آورد. این معمولاً گلیساندو نامیده می شود ، اگرچه استفاده از این اصطلاح کاملاً صحیح نیست. موثرترین گلیساندوها نت های کم تا بلند و آنهایی هستند که در طول رول اجرا می شوند. کارل نیلسن یکی از اولین آهنگسازانی بود که خواستار گلیساندوی تیمپانی شد ، که در سمفونی شماره ۴ خود (“غیرقابل خاموش شدن”) از دو مجموعه تیمپانی در حال نواختن گلیساندو استفاده کرده است.
پدال زدن به تغییر سطح با پدال اشاره دارد. این یک عبارت متناوب برای تنظیم است. به طور کلی ، تیمپانیست ها این اصطلاح را برای پاساژهایی ذخیره می کنند که در وسط بازی باید زمین را تغییر دهند. آهنگسازان اولیه قرن بیستم مانند نیلسن ، بلا بارتوک ، ساموئل باربر و ریچارد اشتراوس از آزادی ای که پدال تایپانی به دست می آورد استفاده کردند و اغلب به تیمپانی خط بیس می دادند.
تیمپانی زنجیری
در تیمپانی زنجیری ، میله های کششی با زنجیر غلتکی مانند زنجیری که در دوچرخه یافت می شود به هم متصل می شوند ، اگرچه برخی از تولید کنندگان از مواد دیگری از جمله کابل فولادی استفاده کرده اند. در این سیستم ها ، همه پیچ های کششی را می توان با یک دسته سفت یا شل کرد. اگرچه بسیار کمتر از تایپانی پدالی رایج است ، اما طبل های زنجیری و کابلی هنوز کاربردهای عملی دارند. گاهی اوقات ، یک تایپنیست مجبور می شود یک طبل را پشت وسایل دیگر قرار دهد ، بنابراین نمی تواند با پای خود به آن برسد. متخصصان همچنین ممکن است از درام های زنجیری و کابلی فوق العاده بزرگ یا کوچک برای نت های کم و زیاد استفاده کنند.
تنظیم ساز تیمپانی
تنظیم قبل از شروع نواختن، تیم ساز باید سرها را با یکسان سازی کشش در هر پیچ تنظیم ، پاک کند. این کار به گونه ای انجام می شود که هر نقطه دقیقاً در یک سطح تنظیم شود. هنگامی که سر روشن است ، تیمپانی صدایی هماهنگ تولید می کند. اگر سر واضح نباشد ، پس از ضربه اولیه صفحه بالا یا پایین می رود و طبل در سطوح مختلف دینامیکی ، گام های متفاوتی تولید می کند. تیمپانیست ها ملزم به داشتن حس رشد نسبی هستند و باید تکنیک هایی را تنظیم کنند که به شیوه ای غیرقابل تشخیص و دقیق در وسط یک اجرا تنظیم شود. تنظیم اغلب با یک ضربه کوچک از انگشت مورد آزمایش قرار می گیرد که یک نت تقریباً بی صدا تولید می کند. برخی از timpani مجهز به سنسورهای تنظیم هستند که نشانگر بصری گام را نشان می دهند. آنها از نظر فیزیکی یا به پیشخوان متصل هستند ، در این حالت سنج نشان می دهد که تاج پیشانی به سمت پایین رانده شده است یا پدال ، در این حالت سنج موقعیت پدال را نشان می دهد. این معیارها در صورت استفاده صحیح دقیق هستند.
سایر مکانیزم های تنظیم
یک مکانیسم تنظیم نادر اجازه می دهد تا با چرخاندن خود درام ، سطح را تغییر دهید. یک سیستم مشابه در روتوتوم ها استفاده می شود. جنکو Jenco ، شرکتی که بیشتر با ضربات چکش شناخته می شود ، تیمپانی timpani را به این شیوه تنظیم کرد.
در اوایل قرن بیستم ، هانس شنلار ، نوازنده تیم فیلارمونیک وین ، یک مکانیزم تنظیم کرد که در آن کاسه از طریق دسته ای که به پایه متصل می شود حرکت می کند و سر ثابت می ماند. از این سازها به عنوان تیمپانی timpani وین (Wiener Pauken) یا Schnellar timpani یاد می شود. ابزارهای موسیقی آدامز در اوایل قرن ۲۱ نسخه ای از این مکانیزم تنظیم را با پدال توسعه داد.
صفحه
.
مانند بسیاری از نوک طبل ها ، سرهای تیمپانی می توانند از دو ماده ساخته شوند: پوست حیوانات (معمولاً پوست گوساله یا بز) یا پلاستیک (معمولاً فیلم PET). سرهای پلاستیکی با دوام ، مقاوم در برابر آب و هوا و نسبتاً ارزان هستند. بنابراین ، آنها بیشتر از سر پوست استفاده می شوند. با این حال ، بسیاری از تایپنیست های حرفه ای سر پوست را ترجیح می دهند ، زیرا تابلوی “گرمتر” تولید می کنند. سرهای تیمپانی بر اساس اندازه سر تعیین می شوند نه کاسه. به عنوان مثال ، یک طبل ۲۳ اینچی (۵۸ سانتی متری) ممکن است به سر ۲۵ اینچی (۶۴ سانتی متری) نیاز داشته باشد. این تفاوت اندازه ۲ اینچی (۵ سانتی متر) از سال ۱۹۷۸ توسط اکثر تولیدکنندگان timpani استاندارد شده است.
چوب و چکش
تیمپانی Timpani معمولاً با نوع خاصی از چوب طبل به نام timpani stick یا timpani mallet ضربه می خورند. از چوب تیمپانی به صورت جفت استفاده می شود. آنها دو جزء دارند: یک شفت و یک سر. شفت معمولاً از چوب سخت یا بامبو ساخته می شود اما ممکن است از آلومینیوم یا فیبر کربن نیز ساخته شود. سر را می توان از مواد مختلفی تهیه کرد ، هرچند نمد پیچیده در اطراف یک هسته چوبی رایج ترین است. سایر مواد اصلی شامل نمد فشرده ، چوب پنبه و چرم است. چوب های بسته بندی نشده با سر چوب ، نمد ، فلانل و چرم نیز رایج هستند. چوب های چوبی به عنوان جلوه ای خاص – که به طور خاص توسط آهنگسازان در دوران رمانتیک درخواست شده بود – و در اجرای معتبر موسیقی باروک استفاده می شود. همچنین گاهی اوقات از چوب های چوبی تمپانی برای نواختن سنج معلق استفاده می شود.
اگرچه معمولاً در نمره ذکر نمی شود (به استثنای درخواست گاه به گاه برای استفاده از چوب های چوبی) ، تیم تایمانیست ها چوب ها را متناسب با ماهیت موسیقی تغییر می دهند. با این حال ، انتخاب در طول یک اجرا ذهنی است و بستگی به ترجیح تایمنیست و گهگاه خواسته های رهبر ارکستر دارد. بنابراین ، اکثر تایپنیست ها تعداد زیادی چوب دارند. وزن چوب ، اندازه و سطح پنهان سر ، موادی که برای شفت ، هسته و روکش استفاده می شود و روشی که برای پیچاندن سر استفاده می شود ، همگی به چوب تولید چوب کمک می کند.
در اوایل قرن بیستم و قبل از آن ، چوب ها اغلب با محورهای نهنگ ، هسته های چوبی و روکش اسفنجی ساخته می شد. آهنگسازان آن دوران اغلب چوب های سر اسفنجی را مشخص می کردند. تمپانیست های مدرن چنین پاساژهایی را با چوب نمدی اجرا می کنند.
طریقه دست گرفتن چوبک های تیمپانی
دو گیره رایج در نواختن تیمپانی ، گریپ های آلمانی و فرانسوی است. در دست آلمانی ، کف دست تقریباً موازی با سر طبل است و انگشت شست باید در کنار چوب باشد. در مدل چنگال فرانسوی ، کف دست تقریباً عمود بر سر طبل است و انگشت شست در بالای چوب قرار دارد. در هر دوی این سبک ها ، نقطه اتکا تماس بین انگشت شست و انگشت وسط است. انگشت اشاره به عنوان راهنما و برای بلند کردن چوب از طبل استفاده می شود. گریپ آمریکایی ترکیبی از این دو گریپ است. یک دستگیره شناخته شده دیگر به نام Amsterdam Grip معروف است ، که توسط ارکستر Royal Concertgebouw معروف شده است ، که شبیه چنگال Hinger است ، با این تفاوت که چوب بر روی انگشت پایینی انگشت اشاره قرار دارد.
آثار
انفرادی
- “هشت قطعه برای چهار تیمپی” اثر الیوت کارتر
- “راهپیمایی ها برای تیمپانی” – A. Philidor
قالب کوچک
- “Concertante per i bambini del mondo” (برای تیمپانی و پیانو) توسط لوئیجی مورلو
- “سقوط شناور برای تیمپی و ویولنسل” نوشته ویلیام ساسمن
- “Kurenti برای کنترباس و تیمپانی” (۱۹۹۴) توسط Marko Ruždjak
- “سوناتینا برای تیمپانی” اثر الکساندر چرپنین
ارکسترال
- “کنسرتو برای شش تیمپانی” از گئورگ دروشتسکی
- “کنسرتو فانتزی برای دو تیمپانیست و ارکستر” اثر فیلیپ گلس
- “کنسرتو برای تیمپانی و ارکستر Op.34” توسط ورنر تورین
- “Konzertstück for timpani and orchestra” اثر مائوریسیو کاگل
- “کنسرتو برای تیمپانی و ارکستر” توسط ویلیام کرافت
- “کنسرتو برای تیمپانی Op. 37” توسط نی روزارو
- “سوئیت برای تیمپانی” (۱۹۸۲) توسط گراهام وتام
- “موسیقی برای تارها” ، پرکاشن و سلستا اثر بلا بارتوک
- “راهنمای افراد جوان” برای ارکستر توسط بنیامین بریتن
- سمفونی شماره ۱ توسط یوهانس برامس
- سمفونی برای ۲ شاخ ، ۲ ویولن ، ویولا و تیمپانی اثر کریستف گراوپنر
- کنسرتو برای گروه باد ، تیمپانی و ارکستر توسط گوردون جیکوب
- سمفونی شماره ۹۹ توسط یوهان ملکیور مولتر
- کن بریو برای ارکستر (و تکنواز تیمپانی) توسط یورگ ویدمن
- نفرین سیاره (۲۰۱۲) توسط جان پساتاس
- انیمیسم (۱۹۹۵) نوشته استیو ریدلی
- سوئیت از Naïs ، Overture توسط Jean-Philippe Rameau
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰