این گفت و گو مربوط به چند سال قبل از درگذشت استاد «هوشنگ ظریف» است
موسیقی نو:
شما در تدوین کتاب تنبک که در واقع اولین متد مدون آموزشی برای این ساز بود هم همکاری داشتید. در این مورد برایمان بگویید.
من در دورهی هنرستان، در کنار تار، دو سال هم پیش استاد حسین تهرانی تنبک یادگرفتم. بعد زمان آقای دهلوی ایشان گفتند تنبک متد ندارد برو و آقای تهرانی را بیاور و درسهای ایشان را ثبت کن تا متدی تهیه کنیم. هفتهای یک روز آقای تهرانی را که منزلشان هفتحوض بود میرفتم و با ماشین برشان میداشتم میبردم هنرستان. ایشان از اول شروع کردند و با دید آموزشی، درسها را زدند و من نوت کردم. آن سالها دستم روی تنبک هم خیلی روان بود. حتی دوستان و فامیل دور هم که جمع میشدند خیلی وقتها جای تار به من میگفتند تنبک بزنم. تنبک را هم مثل چپ دستها میزنم. چون پا و دست چپم قویتر هستند و از اول آنطور عادت کرده بودم. خیلی از گلهایی که در جام جهانی زدهام هم با پای چپم زدهام (خنده).
شاگردان زبده و نامدار شما همه در تار به زبان و بیان خودشان رسیدند اما شاگردان آنها مثل استادانشان ساز زدند. به نظرتان این موضوع در چه چیزی ریشه دارد؟ کجای کار ایراد داشتهاست؟
من هیچ وقت مانع هرگونه خلاقیت هنرجوها نشدهام. هر کس طرز تفکر و نگاه خودش را دارد و باید داشته باشد. هر وقت مورد مثبتی در مورد یک شاگرد میدیدم سعی میکردم ساده از کنارش رد نشوم. مثلاً وقتی دیدم شاگردم مرحوم شهریار فریوسفی، که متأسفانه خیلی زود فوت شد، کتاب اول هنرستان را در عرض سهماه زد به آقای دهلوی گفتم این بچه را تشویق کنید و حمایت بشود. خودم هم خیلی حواسم بهش بود. بعدها هم که نوازندهی بسیار خوبی شد. هر نوتی را میدید آنی میزد و چقدر خوب.
خودم هم همانطور یاد گرفته بودم از استادانم. از همان اول به جز ردیف و درسهای دیگر از خودم هم خیلی چیزها میزدم و استادانم نمیگفتند که اینطور نباید بزنی یا هر چیز دیگر. همان سالهای هنرستان من از قطعات آقای مجد میزدم یا از آقای شهناز. در عین حال همهی قطعات آقای وزیری را هم با دقت زدم. یادم هست یکبار مرحوم آقای پرویز منصوری که معلم خیلی خوب ما بودند، وارد هنرستان که میشوند تعجب کرده بودند و پرسیده بودند که آقای وزیری اینجا چه میکنند. بعد میگفت در را باز کردم و دیدم که تو داری ساز میزنی. در واقع با اینکه قطعات اساتید سنتی را میزدم و دوست داشتم، به اجرای قطعات آقای وزیری هم معروف شده بودم.
هفتادسالگی آقای وزیری را آقای دهلوی جشن گرفته بودند که در انجمن ایران و شوروی برگزار شد. بندباز آقای وزیری را اجرا کردم. آقای اسماعیل تهرانی هم با سنتور یکی دیگر از قطعات ایشان را زدند. آقای وزیری نامهای به آقای دهلوی نوشتند. تشویق کرده بودند و گفته بودند که از این دو نوازندهی جوان حمایت بشه و الی آخر. بیست سال بعدش هم در نود سالگی آقای وزیری مراسمی در هتل هیلتون گرفته شد که باز آنجا هم با گروه پایور ساز زدم. رنگ ناز و دخترک ژولیده را زدیم.
این را هم بگویم که دخترک ژولیده را که امروز همه در چهارگاه «دو» میزنند اصلش در اجرای وزیری در چهارگاه «ر» هست که من آن را برای چهارگاه دو تنظیم کردم و منتشر شد و همان هم باب شد. یک بخشی را هم به پیشنهاد آقای دهلوی به قطعهی بندباز آقای وزیری اضافه کردم که اجرا و ضبط هم شده. تار یحیایی که الان دارم هم ساز دست آقای وزیری بوده که داده بودند به آقای سلیمان سپانلو که مالک ملک هنرستان موسیقی بودند. آقای سپانلو هم داده بودند به آقای خالقی و ایشان هم ماههای آخر قبل از عمل معدهشان به خانمشان گفتند که آن تار را به ظریف بدهید و هدیه شد به من.
منبع: مجله شهروند/سعید یعقوبیان
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰