مکتب‌های موسیقیِ «ایرانِ فرهنگی» در گذرِ زمان (بعد از عصر صفویه) – بخش سوم

 

 

 

موسیقی نو: از موسیقی فارسمحمدرضا ممتازواحد | در بررسی مکاتب هنری – به‌ویژه در حوزه‌ی هنر موسیقی – ، عصر صفویه بنا به‌دلایلی حائز اهمیت فراوانی است. یک، به‌ دلیل این‌ که پس از انقراضِ شاهنشاهی ساسانیان، چندین پادشاهی ایرانی مانند طاهریان، صفاریان، سامانیان، زیاریان، بوییان و مظفریان روی کار آمدند اما هیچ‌یک نتوانستند به‌عنوان یک دولت متمرکزِ «ایرانی»، بر سراسر ایران فرمانروایی نمایند‌. اما سلاطینِ صفویه – پس از حدود نهصد سال پس از ساسانیان – توانستند تمام ایران را زیر پوشش خود قرار دهند و میان تمام نواحی و مناطق جغرافیایی ایرانِ آن دوران یکپارچگی پدید آورند.

همچنین، عمر طولانیِ این سلسله نیز حایز اهمیت است که در حدود ۲۳۵ سال بر ایران حکمرانی کردند و در طی این مدتِ حدودِ دو قرن و نیم، سه پایتخت اصلی، مرکز و مقرّ ِ فرماندهی شاهانِ این سلسله واقع شد. مسأله‌ی بعدی که دلالتِ موسیقایی می‌یابد و پیش‌تر هم به‌آن اشاره شد، در دوران صفویه پیوند میانِ علم و عمل گسسته شد و یکی از دلایلِ آن، اُفولِ نگارش رسالات موسیقایی است که به‌غیر از چند رساله از جمله «انیس الارواح» (به تألیف کاشف‌الدین محمدابراهیم یزدی) و «بَهجَت الروح» (به تألیف عبدالمؤمن بن صفی‌الدین گرگانی)، فعالیت چندانی در حوزه‌ی کتابت در مباحثِ نظری موسیقی صورت نگرفت.

همچنین، در برخی مفاهیمِ بنیادین موسیقی آن دوران نیز تغییراتِ ساختاری و مفهومی پدید آمد. به‌عنوان نمونه؛ اصطلاح و مفهومِ «شَدّ» (و جمعِ آن، شدود) تا پیش از صفویه، معنا و مفهومِ مقام و پرده را پدیدار می‌کرد و این مصطلحِ موسیقایی در رسالات عصر صفویه، مؤید و مبیّنِ چگونگیِ قرار گرفتن مقام‌ها در کنار یکدیگر – و به‌عبارتی، چگونگیِ مُدگردی یا پرده‌گردانی – شد. به‌زعم نگارنده، نطفه‌ی تحولِ درونی ساختار نظام موسیقی و زایشِ آن از ساختار مقامی به‌ساختار دستگاهی، در همین دوران منعقد شد و جنینِ موسیقی دستگاهی در قرن دوازدهم قمری شکل گرفت. پیش‌تر هم اشاره شد که قرن ۱۲ ه.ق در زُمره‌ی تارک‌ترینِ قرن‌ها در تاریخ ادب و هنر ایران تلقی گشته و به‌تعبیرِ استاد فقید “حسن مشحون”، سده‌ی فتنه و آشوب و جنگ بود.

 

۳. مکتب موسیقی زندیه

 

۱.۳. کوتاه درخصوص دورانِ پساصفویه تا زندیه

و اما در عصر افشاریه و در دوران حکمرانیِ نادرشاه (مؤسسِ آن سلسله)، ایران به‌پهناورترین وسعت خود پس از سقوط ساسانیان رسید.

نادر، پس از غلبه بر افاغنه و جهت سرکوبی قیام‌ها و اغتشاشات داخلی و همچنین جهت مقابله با متجاوزان خارجی و البته‌ افکار و اهدافِ کشورگشایی‌اش، مُدام در نزاع بود و همین جنگ‌های پُرشمارِ داخلی و خارجی (سه جنگ با عثمانی‌ها، جنگ با هندوستان، جنگ با داغستان و غیره)؛ مهلتِ توجه به‌هنرهای زیبا را فراهم نیاورد و پسینیانِ نادر نیز این التفاتِ نظر را نداشتند. این سلسله بیش از – حدودِ – ۶۲ سال عمر نیافت و از آنجا که نادر، مرکز قلمروی خود را مشهد قرار داده بود، کانون موسیقی خراسان باز هم – پس از چند قرن – تکانی خورد. به‌‌عقیده نویسنده، دورانِ پساجنینیِ موسیقی دستگاهی در این دورانِ انفعالِ هنری- موسیقایی، رو به‌پیشی گرفت.

 

۲.۳. موسیقی در عصر زندیه

کریم‌خان زند که خود را وکیل‌الرعایا می‌نامید، پس از غلبه بر آخرین فرمانروایانِ افشاریه، نظامِ زندیه را نخست در ملایر و سپس در شیراز، پایه‌گذاری کرد. از آنجا که پس از صفویه و به‌ویژه در عهد نادرشاه افشار، حضورِ روحانیون کم‌رنگ شده بود و نادر اکثریتِ به‌اتفاقِ آخوندهای درباری (که در سرای پادشاهیِ صفوی به‌مفت‌خواری مشغول و مرزوق بودند) را به‌امور کشت و زراعت واداشته بود، این کم‌رنگیِ حضور مُلاها در عصر کریم‌خان نیز تداوم یافت و از آنجا که کریم‌خان پس از دهه‌ها خون و خونریزی و جنگ و کشمکش، در پیِ آرامشِ کشور و مردم بود، بساط عیش و طرب رو به‌فزونی گرفت.

اینجا نکته‌ای حایز اهمیت است؛ در عصر صفویه، موسیقی هنری هم‌پای موسیقی مردمی حرکت می‌کرد ولی در دوران زندیه، موسیقی طرب و بازاری بر موسیقی هنری غالب آمد که البته با توجه به‌توضیحاتِ چند سطر پیش، بدیهی می‌نمود. از جمله معدود هنرمندان فعال در عرصه‌ی موسیقی هنری که نامشان در تاریخ موسیقی مانده است می‌توان به «میرزانصیر» و «مشتاق‌علیشاه» اشارت داشت.

 

 

۳.۳. زندیه؛ مکتب یا دوره‌ی موسیقی؟!

به‌زعم راقم این سطور، عهد زندیه با تمامی کوتاهی عمر – حدودِ – ۴۵ ساله‌اش، از چند جهت حایز اهمیت بوده و بایستی آن عصر را «مکتب موسیقی» قلمداد کنیم. نخست این‌که، کریم‌خان توانست ایرانِ آن روزگار را که در زمان حکمرانی آخرین سلاطینِ افشاریه مجدداً به‌حالتِ ملوک‌الطوایفی در آمده بود را سر و سامان بخشد و تمامیتِ بخش‌های مرکزی، شمالی، غربی و جنوبی کشور تحت صدارت و نظارتِ وی درآمد و اتفاقاً برادرش (صادق‌خان زند) نیز، در آن ایام توانست بصره را از امپراتوری عثمانی پس بگیرد و مسلماً کنترل مناطقِ اروندرود، بحرین و جزایر جنوبی خلیج فارس تحتِ نفوذِ ایران درآمد.

از طرفی، ساختار نظام موسیقی دستگاهی (که نطفه‌اش در عصر صفویه بسته شد و جنین آن نیز از اواخر دوران صفوی شکل گرفته بود) در عهد زندیه، متولد شد و این نوزادِ نارس، هنوز مراحلِ تکوین و تکاملِ خود را می‌پیمود. همچنین، گفته شد که پس از دهه‌ها غم، این‌بار نوبتِ شادی بود که به‌ثمر بنشیند و از آنجا که وکیل‌الرعایا کریم‌خان زند، خود نیز به‌هنرهای زیبا عنایت و التفات نشان می‌داد و از مجموعِ مواردِ فوق‌الذکر، مکتب موسیقی زندیه نه تنها حایز اهمیت بلکه حایزِ کانونِ موسیقیِ مهمی نیز بود.

 

۴.۳. کانون موسیقی شیراز

همان‌طور که شرحش رفت، کریم‌خان پس از ملایر که مدت خیلی کوتاهی مقرّ ِ فرماندهی‌اش بود، شیراز را برای صدارت برگزید و بعداً اصفهان، مجدداً شیراز و سپس کرمان، پایتختِ زندیه شدند. جدا از کانون موسیقی اصفهان که دهه‌ها پس از عصر صفویه تکان مجددی خورد و البته کرمان که مشهدِ مشتاق علی‌شاه گردید! کانون موسیقی شیراز (و اساساً کانون موسیقی فارسِ فرهنگی) بسیار حایز اهمیت بوده و هست.

 

۱.۴.۳. کانون موسیقی فارس

«فارسِ فرهنگی» که بسیار وسیع‌تر از «فارسِ جغرافیاییِ» کنونی بوده، از دیرباز مورد توجه اندیشمندان و گرایشمندانِ عرصه‌ی ادب و هنر بوده است. دیرینگیِ منطقه‌ی وسیعِ فارس که به‌نوعی متصل‌کننده‌ی دورانِ ایرانِ باستان و ایرانِ پس از اسلام می‌باشد در زُمره‌ی مکاتب مهم هنری بوده و در مورد موسیقی پیش از اسلام و به‌ویژه موسیقی پس از اسلام، بسیار مورد توجه است. به‌طوری که «ابراهیم موصلی» [پورماهان] (پدرِ «اسحاق موصلی» و شوهرخواهرِ «زلزل رازی»)، اصالتاً از سرزمین ارجان (یکی از نواحی فارس آن زمان) بود.

در یکی از برنامه‌های «عندلیبِ» رادیو ایران نیز توسط نگارنده عنوان شد که جنبش کلاسیک در موسیقی عرب را در مثلثی تحت‌الشعاعِ فارس، ری و بغداد بایستی جستجو کرد که اهمیت فارس و ری بسیار بیشتر است. زیرا اصالتِ ابراهیم موصلی و فرزندش اسحاق موصلی (زعمای آن نحله‌ی فکری- موسیقایی) به‌ترتیب از نواحیِ فارس و ری بوده و زلزل رازی (داییِ اسحاق موصلی) نیز از پسوند نامش (رازی) کاملاً مشخص است که اهل ری بوده است.

شهرهای سرزمین وسیع فارس، به‌کرات پایتخت بوده است و این مهم درخصوص مرکز فعلی استان فارس یعنی “شیراز” نیز، مصداق دارد. آخرین عصری که شیراز و اساساً استان بزرگ فارس به‌عنوان پایتخت منظور شد، عصر زندیه و به‌ویژه زمانِ حکمرانی کریم‌خان زند بود.

شوریدگیِ ادبی شهر شیراز از یک طرف و از طرف دیگر، حضور گسترده و قابل اعتنای یهودیانِ این شهر، سبب رونقِ گسترده‌ای در حوزه‌ی موسیقی شد و از آنجا که کریم‌خان زند نیز پشتیبان و حامیِ هنر و هنرمندان بود، کانونی موسیقایی، مجدداً برپا شد.

در بخش مربوط به مکتب موسیقی قاجاریه اشاره خواهد شد که یکی از چهره‌های مهم موسیقیِ آن عصر «محمدصادق‌خان سرورالملکی» بوده که اصالتِ فارس داشت. وی، روایتی از ردیف را به‌هنرجویانش (شاخص، سماع‌حضور) [و سماع‌حضور نیز به‌هنرجویانش (شاخص، فرزندش حبیب سماعی)] منتقل کرد که بانو«طلیعه کامران» از آخرین راویانِ آن رپرتوارِ کم‌نظیر بود. (منا، ۱۳۸۹)

خودِ همین سند، مبرهنِ این مهمّ است که با کانونِ غنی موسیقایی مواجهیم.

 

۴. مکتب موسیقی قاجاریه

 

 

خوشبختانه در خصوص عصر قاجاریه اسناد و مدارکِ نسبتاً کافی در دست است و به‌دلیل پرهیز از اطنابِ کلام، موجز و مختصر به‌آن پرداخته خواهد شد. علاقمندان جهت مطالعه‌ی بیشتر می‌توانند به‌غیر از شنیدنِ فایل صوتیِ پیوست به‌این نوشتار، به‌منابع و مآخذی که در پایانِ این مسلسلِ نوشتاری شرحش خواهد آمد، مراجعه فرمایند.

آغامحمدخان قاجار پس از کشتار باقیمانده‌ی خاندانِ زندیه در کرمان، زمامِ امور را به‌دست گرفت و سلسله قاجار را بنیان نهاد. وی، مقرّ ِ سلطنت خود را نخست – و البته خیلی کوتاه – در ساری و سپس در تهران، تحکیم و استوار ساخت.

اما، رونق موسیقی در دربار قاجاریه را بایستی از عهد فتحعلی‌شاه قاجار مورد مطالعه قرار داد. جالب است که نخستین رساله‌ای که نام دستگاه در آن درج گشته – به‌نامِ «کلیات یوسفی» – در عهد فتحعلی‌شاه قاجار نگارش شده و کاتب (موسوم به‌ یوسفی ) به‌نقل و روایت از موسیقی‌دانی به‌نامِ «آقابابا مخمور»، دوازده دستگاه آن زمان را در رساله‌ی یادشده، شرح و بسط داد. در عصر محمدشاه قاجار، موسیقی رونق بیشتری گرفت. در این عصر، اسامی موسیقی‌دانانی چون «خوشنواز»، «حسن‌خان (سنتورخان)»، «آقامطلب» و «علی‌اکبر فراهانی»، دیده و شنیده شده است.

اما عهد ناصری رویکرد متفاوت‌تری را برای موسیقی رقم زد. از آنجا که ناصرالدین‌شاه قاجار خود دستی بر هنرهای زیبا (ازجمله: نقاشی و موسیقی و سرایش شعر) داشت، موسیقی و موسیقی‌دانان نه تنها موردِتوجه وی که موردِنظرِ سایر اعیان و اشراف و رجالِ لشگری و کشوری نیز قرار داشتند.

در این عصر – چون عصر صفویه – موسیقی هنری پایاپای موسیقی عامه‌پسند (موسوم به‌موسیقیِ طرب و بازاری) حرکت می‌کرد و رواجِ مراسم روضه و تجلّی تعزیه – که اساساً “تکیه دولت”، بدین منظور اختصاص یافت – و همچنین تعلیم و تعلّمِ موسیقی، اعتلاء یافت.

تأسیس مدرسه دارالفنون و به‌تبع آن، تشکیل شعبه موزیک نظامی و شکل‌گیری دسته‌های موسیقی نظامی از جمله مهم‌ترین رویدادهای فرهنگی- موسیقایی آن عصر می‌باشد. لومرِ فرانسوی که ریاست شعبه موزیک نظام مدرسه‌ی یادشده را برعهده داشت، اولین جزوه‌ی تئوری موسیقی را تألیف کرد که توسط نقاش‌باشیِ دربار (مزین‌الدوله)، به‌فارسی ترجمه شد.

در این عصر، نوزادِ نارسِ موسیقی دستگاهی در دوران زندیه، به‌تکوین و تکاملِ نسبی رسید و اینک «تهران»، کانون مهم موسیقی محسوب می‌شد. البته از آنجا که تبریز نیز مقرّ ولی‌عهدانِ سلسله‌ی قاجار بود، مجدداً نشو و نمای بیشتری درخصوص موسیقی پیدا کرد. (ادامه دارد)