این نوشتار برآمده از تبادل نظر و گفتگوی استاد صدیق تعریف، ردیفدان و خواننده موسیقی اصیل ایرانی و دکتر بابک داریوش، استاد معماری و رئیس موسسه تحقیقاتی شیخ بهایی است.
موسیقی نو: تمامی هنرهای ایرانی در ذات خود ریشهای مشترک داشته که همانا ارتباطشان با عالم معانی و عالم ماوراست و هنرمندان ایرانی هم در طول تاریخ این رابطه را بهخوبی دریافتهاند. البته این نوع نگاه به هنر، مختص ایرانیان نبوده و میتوان گفت این نگاه، نگاه مشترکیست در جهان شرق و بروز و ظهور آن در جغرافیاهای متفاوت گوناگون است. اما ذات و ریشه هنر شرقی میتواند در یک نقطه و در رابطه با عالم معنا تعریف شود. این قاعده برخلاف هنرهای مدرنِ معاصرِ عمدتاً با ریشه غربی است که عمدتاً بر پایه مسائل انسانی، اجتماعی و گاه طبیعی ظهور کرده اند.
بنابراین میتوان گفت هنرمند اصیل و واقعی ایرانی با خلق اثر، به دنبال ایجاد پلی است میان خود و عالم بالا و او خود را بخشی از آن عالم میداند، به قول جامی:
ذات نایافته از هستی بخش چون تواند که شود هستیبخش
اوست که آیینه تمام نمای عالم هستی ست. حضرت حافظ میفرماید:
در روی خود تفرج صنع خدای کن کایینه خدای نما میفرستمت
با این مقدمه مختصر، به مفاهیم و ویژگیهای مشترک میان معماری و موسیقی اصیل ایرانی وارد میشویم. نکته لازم به ذکر اینکه، دسته بندی این مفاهیم و ویژگی ها بنا بر نظر شخصی و تجارب فردی نگارندگان بوده و هرآینه قابل نقد است و ابطال پذیر. البته برخی از این نظرات، از طریق روشهای علمی، قابل آزمون و سنجش است ولی به طور کلی هدف از این نوشتار صرفاً طرح موضوع و ایده پردازیست که ما اجمالاً به آن میپردازیم.
رابطه موسیقی و معماری
اساساً رابطه مستقیمی میان موسیقی و معماری وجود دارد که همان طراحی و ساخت فضاهای اجرای موسیقی است، فضاهای باز یا بسته یا مکانهای بزرگی که تنها هدف معمار رساندن صدا با کیفیتی مطلوب به همۀ نقاط آن فضا و بنا است. اما هدف این نوشتار بررسی این رابطه مستقیم کاری و اجرایی نیست، بلکه هدف بررسی و تحلیل مشترکات ارگانیک و سنتی مابین معماری و موسیقی است.
معماری موسیقی منجمد
«فضا» مهمترین مفهوم مشترک میان معماری و موسیقی است. گوته شاعر آلمانی در جمله معروفی گفته: «معماری موسیقی منجمد است.» در این جمله، اشاره او دقیقا به همین ویژگی مشترک، یعنی فضاست. در معماری، فضا دارای دو بُعد عینی و ذهنی است که بُعد عینی آن بهوسیلۀ حواس پنجگانه و بطور مستقیم درک میشود و قابل درک است و بُعد ذهنی و معنایی آن از طریق ادراک غیرمستقیم فضا و مرتبط است با ویژگیهای فرهنگی و ذهنی فرد ادراک کننده. در موسیقی ایرانی هم میتوان گفت هر «دستگاه موسیقی» کلیتی است فضایی، که گوشههای آن میتواند ریزفضاهای آن فضا و دستگاه باشد. به طور کلی ساختار گوشه ها میتوانند فیذاته مستقل باشند، باخود شروع و با خود هم تمام شوند، همانند گوشه شکسته در دستگاه ماهور و آواز بیات ترک و یا بطور مثال گوشههایی که وابسته به سایر گوشه ها هستند مثل گوشه فیلی در دستگاه ماهور و آواز بیات ترک و یا گوشه مخالف در سه گاه و چهارگاه که آنقدر ظرفیت دارد که هنرمند میتواند مدت زیادی در این گوشه ها سیر کند و نواساز و نغمه پرداز خلاق میتواند در این گوشه ها دهها تصنیف و قطعه بسازد و البته دیگر گوشه ها هم ظرفیتهای ویژه و متفاوتتر خود را دارند.
مشترک در مفهوم زیبایی
«زیبایی» مفهوم کلی و مهم دیگر میان موسیقی و معماری است. این مفهوم هم مانند مفهوم فضا دارای دو بُعد عینی و ذهنی یا همان صورت و معناست. صورت و ظاهرِ مفهوم زیبایی به ویژگیهای شکلی، عینی و قواعد زیبایی شناسانه توجه دارد و معنا و باطن آن به درک کلی از اثر مربوط میشود که این هم از چیدمان اجزای زیبا در کنار یکدیگر ادراک میشود؛ همان اصل معروف «کثرت به وحدت» در هنر ایرانی. بنابراین میتوان گفت مفهوم زیبایی در معماری و موسیقی ایرانی، مجموعه ای از ویژگیهای شکلی است که به درستی در کنار یگدیگر قرار گرفته اند، با یکدیگر در رابطه هستند و یک «کل» را تداعی میکنند. در ادامه نوشتار به ویژگیهای عمدتاً شکلی مشترک میان معماری و موسیقی ایرانی پرداخته خواهد شد.
جاودانگی در موسیقی و معماری
«جاودانگی» مفهوم مشترک دیگریست که در هنر معماری و هنر موسیقی قابل بررسی است. این مفهوم همان مفهومی است که بشر همواره در طول تاریخ در جستجوی پیدا کردن آن بوده و بسیاری از هنرپژوهان و اسطوره شناسان، ساختن اسطورهها توسط بشر را مرتبط با این مفهوم میدانند. یونگ بر این باور است که هر چقدر شناخت علمی بشر افزایش مییابد، دنیا غیرانسانی تر میشود و انسان خود را جدای از کائنات میپندارد. همانطورکه پیشتر اشاره شد، ریشه هنرهای ایرانی در تلاقی یک نقطه در هستی و درعالم معنا و ماوراست، جایی که خود هنر و هنرمند هم از آنجا آمده اند. سعدی شیخ اجل میفرماید:
پیش از آب و گل من در دل من مهر تو بود با خود آوردم از آن جا نه به خود بربستم
و یا
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
هرچه هنرمند، آگاه تر به فنون و قواعد زیبایی شناسانه و قوانین طبیعت باشد، به این منبع لایزال هستی نزدیکتر است؛ در واقع اثری جاودانهتر خلق خواهد کرد و به تعبیری، خود را به جاودانگی گره میزند. به عنوان مثال شرط اولیه جاودانگی یک اثر معماری، آشنایی کامل معمار است به مصالح و قوانین و نیروهای فیزیکی طبیعت و شرط لازم برای جاودانه شدن اثرش، الهام گرفتن او از خودش و مآلاً اصل و ریشه طبیعت.
جلوه هایی از تخیل و مجاز
«تخیل» مفهومی مشترک و اصلی جدایی ناپذیر در همه هنرها به شمار میرود. تخیل یا مَجاز، لازمه لاینفک معماری، موسیقی و همه هنرهاست. انعکاس ستونهای یک بنا و دیده شدن بنا در آب، استعاره گنبد از آسمان و تمثیل باغ ایرانی از بهشت موعود، همگی مَجازهایی هستند که به اثر معماری، معنای متفاوت و عمیق تری میبخشند که در ادراک و دریافت بیننده بسیار موثرند. این مساله را میتوان در موسیقی هم در بداهه خوانیها و بداهه نوازیها مشاهده کرد و شنید. به ویژه آنجایی که خوانندۀ خلاق از اعماق وجود و سویدای دل میخواند؛ از یک دستگاه به دستگاه دیگر میرود و مرکب خوانی میکند و در اوج خلاقیت به مرصع خوانی میرسد.
خلوت گزیده گی در ذات موسیقی و معماری
«خلوت» مفهومی است که بیشتر در معماری کاربرد دارد، علی الخصوص در معماری ایرانی که تاکید زیادی بر فضاهای خصوصی دارد. مکانی که افراد در آنجا آرامش میگیرند و تسکین مییابند؛ جایی در کنج پستو یا اندرونی. این مفهوم در ادبیات عارفانه ایرانی هم بسیار معمول است، مانند کنج، زاویه و گوشه. به قول حافظ:
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
نمود این مفهوم در موسیقی را شاید بتوان با موسیقی صوفیان و عارفان مقایسه کرد. موسیقی که تمام سعیش بر کشاندن انسان ها به اندرون و خلوتشان است، یا میتوان به تنبورنوازانی اشاره کرد که در جمخانهها مینوازند و میخوانند. از نگاه آنان موسیقیِ بااصالت دارای آنچنان قداستی است که نباید نوایش به گوش نامحرمان و نااهلان برسد. حضرت مولانا میفرماید:
بانگ گردشهای چرخست این که خلق میسرایندش به طنبور و به حلق
اما دریغا و و دردا و شگفتا که امروزه روز در صحنه ها و در شبه فستیوالها و شبه جشنوارههای رنگارنگِ شبه هنری به معرض فروش گذاشته میشوند.
ادراک مفهوم پیوستگی در معماری و موسیقی
«پیوستگی» مفهومی دیگر است که آن هم بیشتر در معماری و عمدتاً در نمای ابنیه کاربرد دارد و بر اساس آن، معماری به صورت پیوسته دیده و ادراک میشود. حتی هنگامی که چند بنا در کنار هم در یک جداره یا یک میدان قرار دارند، میتوان این مفهوم را به خوبی درک کرد. علیرغم تمام پروخالیها، باز هم توالی و امتداد معماری قطع نمیشود و یک «کل» را تداعی می کند. این مفهوم در موسیقی ایرانی هم کاملا مصداق دارد و قابل مشاهده است. علیرغم تمام سکون ها و سکوت ها و طی مسیرها، استمرار و پیوستگی موسیقی در ذهنِ شنونده قطع نمیشود و همچنان ادامه دارد.
پس از اشاره به مفاهیم مشترک یاد شده به ویژگیهای مشترک میپردازیم که بیشتر بر شکل و صورت این دو هنر تاکید دارند. این ویژگیها عبارتند از: سلسله مراتب، نشانه، انعطافپذیری، حرکت و مسیر، محور و تقارن، پُر و خالی، حجم، توالی و تکرار و ریتم و ضرباهنگ.
«سلسله مراتب» یکی از ویژگیهای مشترک در این دو هنر است. در معماری ایرانی برای ورود به یک بنا باید سلسله مراتبی طی شود. به عنوان مثال برای ورود به خانه میبایست به ترتیب ابتدا از درب و مدخل ورودی (فضای سردرب) عبور کرد؛ سپس هشتی، حیاط و بیرونی تا به اندرونی برسیم. یا در مورد مساجد که به ترتیب ابتدا ورودی و سپس هشتی، حیاط، شبستان و دالانها که در نهایت این حرکت به فضای اصلی مسجد منتهی میشود. این یک قاعده کلیست در معماری ایرانی. همین ویژگی در موسیقی ایرانی هم به صورت یک قاعده و قانون اتفاق میافتد، بدین معنی که اساساً در اجرای کلاسیک و در سنت قانونمند موسیقی ایرانی، ابتدا ازطریق گوشۀ درآمد وارد میشویم (که همان از در درآمدن باشد و وارد شدن)، و در ادامۀ ورود از گوشههای بعدی گذر میکنیم (که فی الواقع میتوانند همان گوشه ها، زوایا و ریزفضاهای معماری از جمله اتاق ها باشند) و به اوج میرسیم و در خاتمه فرود میآییم که در حقیقت به همان پایان مسیر می رسیم.
«نشانه» ویژگی مشترک دیگریست که میتوان آن را با «وَجه شَبَه» در ادبیات ایرانی، متناظر دانست. این ویژگی به صورت اِلمان ها، در معماری ایرانی بسیار کاربرد داشته و میتوان مشابه آن را در موسیقی ایرانی هم ملاحظه کرد. میل ها، مناره ها، برج ها و کبوترخانه ها در معماری ایرانی، نشانههایی هستند که گواهی بر نوعی خاص از یک معماری بوده یا بر فضایی خاص دلالت دارند. بطور مثال نشانههایی که در «مسیرها» و بیابانها ساخته شدهاند سازههایی برای پیدا کردن مسیر و مقصد مسافران و منارهها که نشانهایی از معماری مذهبی هستند. مصداق این ویژگی در موسیقی ایرانی، میتواند «نت شاهد» باشد. در موسیقی ایرانی، نت شاهد، نتی است که در گردشهای ملودی بطور مداوم اجرا و تکرار میشود و نت غالب به شمار میآید، که بر اساس آن، از یک سو میتوان دریافت موسیقی در کدام گوشه و تیکه میگردد و خوانده و نواخته میشود و ازسوی دیگر نت شاهد نتی است برای پیشگیری از به بیراهه رفتن ناخواسته و ناآگاهانه خواننده یا نوازنده از فضای ذهنی و اجرایی آن گوشه یا تیکه و ممانعت از سر از ترکستان در آوردن.
«انعطافپذیری» ویژگی ای است قابل رؤیت در معماری سنتی ایرانی و از مزیتهای این معماری بهحساب میآیند. بدین معنا که یک فضای معماری، قابلیت تغییر در کاربری و تبدیل شدن به کاربری دیگر را دارد. به عنوان مثال در معماری ایرانی، اتاقهایی که با سه دری یا پنج دری از همدیگر جدا شده اند به فراخور نیاز میتوانند با بازشدن درها، به سالنهای بزرگ هم تبدیل شوند. در خصوص موسیقی هم چنانکه پیشتر اشاره شد اگر یک دستگاه موسیقی را یک فضا تلقی کنیم، آن دستگاه، علیرغم داشتن فضای محزون و اندوهگینِ ذهنی غالب، میتواند با مهارت و تسلط موسیقیدان خلاق، به فضایی شاد، حماسی یا عاشقانه نیز بدل شود. یقینا این ظرفیت گواهیست بر گستردگی موسیقی ایرانی و نامتناهی بودن آن.
«حرکت و مسیر» ویژگیهای مشترک دیگری بین موسیقی و معماری هستند. همانگونه که میتوان در یک فضای معماری آزادانه حرکت کرد و از نقطه ای به نقطه دیگر رفت و مجدداً به مسیر اولیه بازگشت، در موسیقی ایرانی هم حرکت و مسیر وجود دارد و کاملا مشهود است و هنرمند توانا و خلاق میتواند مخاطب را در فضایی ذهنی در مسیرهای دلخواهش آزادانه حرکت دهد. البته این مسیر و حرکت هم در معماری و هم در موسیقی در قاعده و قانونِ سلسله مراتب جای میگیرد. حرکت در موسیقی عمدتاً دایرهوار است و دورانی، یعنی علیرغم اینکه مسیر طی شده با مسیر بازگشت متفاوت است اما به همان جایی میرسد که در ابتدا بوده، درحقیقت مبداء و مقصد یکیست. درک مسیر و حرکت در موسیقی و معماری مطلق نیست، مفهوم «زمان» در درک این دو هنر موثر است. در زمانهای متفاوت، درک مخاطب یا هنرمند از اثر متفاوت است و عوامل بیرونی و درونی در ادراک از حرکت و مسیر تاثیرگذار هستند.
«محور و تقارن» ویژگیهای مشترک این دو هنرند و هردو از اصول بنیادین زیبایی شناسی هستند. این ویژگیها برآمده از طبیعت هستند که در هنرهای ایرانی به وفور حضور دارند. در هنر ایرانی، حتی اگر قرینه سازی، بطور آگاهانه و دقیق هم صورت نگیرد باز هم تصور کلی از تقارن به مخاطب القا میشود و میتوان محوری برای این تقارن تصویر کرد. شاید بتوان اوج این موضوع را در فرش ایرانی مشاهده کرد. «تقارن» هم در نما و هم در پلانِ معماری ایرانی وجود دارد و گویی خصیصه لاینفک این معماری است. در بحث تقارن، در موسیقی ایرانی میتوان به رفت و برگشتهای نتهای بالا و پایین در اکتاوهای مختلف اشاره کرد که علاوه بر ایجاد یک حس تقارن، احساسی از نوعی پرسش و پاسخ به مخاطب القاء میکند.
«پُر و خالی» هم ویژگی مشترک و مرتبط با اصول زیبایی شناسی است. این ویژگی هم، در نما و پلان معماری ایرانی قابل رؤیت است و معمار ایرانی از این خصوصیات برای تعریف بهتر فضاها استفاده میکند و در برخی موارد از جمله مواردی نظیر دیوارهای ضخیم و پاتاق ها به دلایل سازه ای و کاهش وزن دیوار معمار به شکل ظریفی از میانۀ حجم این دیوارهای ضخیم خالی میکند که با این عمل، تاقچههای زیبا و نوستالژیک در دل دیوارها پدید میآیند. این ویژگی در موسیقی میتواند همان «صوت» (پر) و «سکوت» (خالی) باشد که خواننده یا نوازنده توانا میبایست از این خصوصیات برای خلق اثر با ظرافت و دقت زیاد بهره ببرد. پارهای از اساتید موسیقی اصیل ایرانی براین اعتقاد و باورند که ارزش و اعتبار سکوت اگر بیشتر از خود صوت نباشد قطعاً و حتماً کمتر از آن هم نیست.
«حجم» ویژگی مشترکی است که تاکید بر بخش «پُر» در معماری و موسیقی دارد. در معماری حجم معمولاً به فضاهایی اطلاق میشود که مسقف هستند و سقف است که به فضا بُعد و حجم میدهد. در موسیقی هم بر اساس آنچه در ویژگی «پر و خالی» بیان شد میتوان گفت حجم همان صوت است که میتواند دارای کیفیتهای متفاوتی باشد. صدای پُرحجمِ ساز یا صدای پُرحجمِ خواننده، به شرط مطبوع بودن، صاحب کیفیت و ارزشی مثبت است که بر نفوذ و تاثیر صدا موثر خواهد بود.
«توالی و تکرار» ویژگیهای مشترک دیگرند که در دو بُعد ساختاری و زیبایی شناسانه تعریف میشوند. تعداد، اندازه و فواصل عناصر در این خصوصیات اهمیت به سزایی دارند. در معماری، این ویژگی، اغلب در پلها، شبستانها، ستونها و تاقها قابل مشاهده هستند و معمار ایرانی توانسته است ماهرانه میان دو بُعد ساختاری و زیبایی شناسانۀ این خصوصیات، ارتباط برقرار کند. به عنوان مثال وجه زیبایی شناسانه پلهای ساخته شده دوره صفویه بر روی زایندهرود به قدری غالب است که بیننده توجه چندانی به وجه کاربردی آن ندارد. در موسیقی ایرانی هم اینگونه است، در بداهه پردازیهای استادانه، نوازنده در همان حال و هوایی سیر و گردش میکند که خواننده قبل از او ساخته است و پرداخته کرده. اینجاست که ساختار و زیبایی در کسری از ثانیه یکی میشوند و به وحدت و در نهایت، به کمال میرسند.
«ریتم و ضرباهنگ» هم مانند ویژگیهای توالی و تکرار، دو بُعد ساختاری و زیبایی شناسانه دارند. در معماری میتوان به «پیمون» (مُدول) اشاره کرد که جزئی ثابت است و کلیّت ظاهری معماری، معمولاً با تکرار آن شکل میگیرد؛ بدین معنا که یک معماری ایرانی مضربی است از یک پیمون. پیمون از رابطه ای بین زیبایی و نیروهای طبیعی به دست میآید، چیزی شبیه به «توالی و تکرار» اما این بار صرفاً یک نسبت و عدد مشخص است نه فقط یک احساس! نسبتی است که در تمامی اجزای معماری قابل رهگیریست. این ویژگی در موسیقی میتواند همان ریتم یا ضرباهنگی باشد که در کلیت اجرای هر قطعه موسیقی (هم در آواز و هم در تصانیف) جاری و ساری باشد.
چیست این سقف بلند ساده بسیارنقش زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
منبع: روزنامه اعتماد
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 8در انتظار بررسی : 3انتشار یافته : ۰