ایرنا نوشت: خالو قنبر را همگان میشناسند، بخصوص اهالی موسیقی آن هم بواسطه موسیقی زیبا وشادی که برای مردم اجرا کرده است. قنبرراستگو از نوازندگان برجسته هرمزگان است و مورد احترام نسل جوان موسیقی جنوب ایران.
قنبر راستگو ازحال و هوای این روزهایش میگوید، روزهایی که وفق مراد کسی نیست و کج دار و مریز می گذرد: «کرونا زندگی مردم را تعطیل کرده است و مایحتاج معیشتی آنها بسختی فراهم میشود خصوصاً برای کسانی که در شهرستانها و روستاهای دور افتاده کشور زندگی میکنند. اگرچه برای ما هنرمندان موسیقی نواحی همیشه شرایط به همین گونه بوده و هست.»
خالو قنبر از هنرمندان پیشکسوت موسیقی اقوام ایران است، نوازندهای که ۷۶ سال سن دارد اما عشق به موسیقی و آموزش و اجرای آن در اعدادی که سن او را رقم میزند تعریف نمیشود تا آنجا که همچنان با شوق به تعلیم موسیقی میپردازند. اگرچه کرونا روزگار دیگری برای مردم و بویژه هنرمندان بهوجود آورده است: «اوایل که این بیماری گسترش پیدا کرد کم و بیش آموزش موسیقی را انجام میدادم تا مدتها قبل هم برقرار بود اما درحال حاضر شرایط دورهم جمع شدن وجود ندارد در بخش آموزش آنلاین هم نه اطلاعات چندانی دراین زمینه دارم و نه امکانات مطلوبی فراهم است و نکته دیگر اینکه خاصیت موسیقی اقوام آموزش سینه به سینه است و نمیتوان این ساز و موسیقی را بهصورت مجازی به هنرجویان تدریس کرد چرا که شیوه آموزشی این ساز باید حضوری انجام بگیرد بر این اساس ترجیح میدهم درحال حاضر که شرایط بسیار خطرناک و نگران کننده شده است از تجمع افراد خودداری کنیم.»
در پنجمین اجلاس کمیته ثبت میراث ناملموس، شیوه نوازندگی نی جفتی قنبر راستگو در فهرست میراث ناملموس کشور ثبت ملی شد. او میگوید: «کرونا صدمه مالی بسیاری به هنرمندان وارد کرد بخصوص ما هنرمندان موسیقی نواحی ایران که راه امرار معاشمان از همین موسیقی است. من نیزحرفه دیگری به غیر از موسیقی ندارم و این روزها را بسیار بسختی میگذرانیم و شرمنده خانوادههایمان هستیم و از مسئولان فرهنگی تقاضا دارم به حال هنرمندان رسیدگی بیشتری داشته باشند»
قنبر راستگو از کودکی در شرایط سختی زندگی کرده و به گفته خودش که قبل از این منتشرشده بود: «ما زیر دست دایی بزرگ شدیم و پدر و مادر خود را ندیدهایم. دایی ما را به زحمت بزرگ کرد، تا ما هم بعدها بزرگتر شدیم و زمستانها به بندر میآمدیم و کار میکردیم. روی کشتی، برای ماهیگیری. از ۱۲ سالگی آمدیم بندرعباس و همینجا ماندیم. از همان سالها تا امروز جفتی زدن برایم کار واجب شده است. ساعتها مینوازم و از صدایش دل نمیکنم. برای خودم و دلم ساز میزنم و شروه میخوانم و زندگی پرمشغله و سختم را میگذرانم»
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰