فولکلوریک آفریقا/ضرباهنگ سـیاهان سپیددل افریقائی، خواب از چشمان ما میرباید و فریاد قارهنشینان افریقا-در گوشمان میپیچد. پرده تماشاخانه آیـینی ساکنان دیار طرفه بـه یکباره بـه سوئی میرود. نیزهداران ماسائی ، رزم آواز هول انگیزی میخوانند. نیمتاجی از پوست پلنگ و ببر و شیر غرّان بر سر میگذارند. تسمههائی در دست میچرخانند و سینهبندی از پوست شیر بر سینه حمایل میسازند و به جستجوی گلههای خدادادی ، هـیاهویی برپا میکنند و طبل رزم را به صدا درمیآورند و شور و حالی مییابند.
موسیقی نو: به همراه شما، -به هول و وحشت-در گوشهای از صحنه نمایش رزمآوری یلان ماسائی مینشینیم. دُهلهای دو سر، در دستان نوازندگان قرار و آرام نمیگیرند. خشماهنگ ماسائی، طـاول بـر دستان نوازندگان نشانده است. رزمی خونین در پیش است… اما لحظهای دیگر زنان سرخپوش ماسائی-در حال هلهله-به میدان رزم میرسند. مران از شنیدن آواز تحسینآمیز آنان، تهییج میشوند. زنان، خلخال بر پا و دفهای کـوچکی بـر دست دارند و با هماوازی، مردان قبیله میستایند. تو گوئی مردانشان از رزمگاهی خونین برگشته و یا از نخجیرگاه آمدهاند و شیری کشتهاند یا ببری خسته کرده و در تله انداختهاند.
گلهچرانان شرق افریقا و مردان رزمجوئی که طبق اساطیر قومی، به گاه آفرینش-خدای زمین و آسمان-گلههای فراوان و برههای فراوان و برههای زرپا به این قوم بخشید. قبیله ماسائی به خور و خـواب و بـطالت زنـدگی کرد. شیر گلههای خدادادای را نـوشید و گـوشت ایـن حیوانات را کباب کرد و در کنار اجاق قبیله به استراحت پرداخت و از زیادی رمه، گروهی از این چهارپایان را به همسایگان هدیه کرد. اما دیـری نـپایید کـه خشکسالی، رمههای قوم ماسائی را از پای درآورد. مردان ماسائی طعم گـرسنگی را چـشیدند. نیزه برداشتند و به همسایگان هجوم بردند تا گلههایی را که به آنها بخشیده بودند، باز پس بگیرند. براساس این خیالپردازی، هـر سـال تـظاهر و نمایش رزم و جنگجوئی قبیله نشینان ماسائی، خوف و هراس در دل رمهگردانان شرق افـریقا میاندازد.
آکپاتاآسولوگون طبلی منقش از قبله بنین زنان ماسائی در حالیکه آواز میخوانند و دف مینوازند، به استقبال مردان قبیله میآیند:
آهای ای تو رزمآور طـایفه مـا
ای تو که نیمتاجی از پوست پلنگ بر سر گذاشتهای
افتخار قـبیله مـائی
نیزه خون آلودت، جگرگاه گراز وحشی را شکافته
شیران شرزه، چشم در چشم تو دوخته
دشمن در برابرت سـپر انـداخته
مـهر تو در دلم افتاده
رزمآور دلیر ما
افتخار قبیله مائی
مردان درحالیکه به آهـنگ رزم پایـکوبی مـیکنند، به رسم همسرایان-چنین پاسخ میدهند:
آهای بانوی خیمه من
ای تو که گـاو سـفیدپیشانی مـیپرورانی
میدانم که چشم انتظار منی
نیزه خون آلودم پیشانی ببر وحشی را شکافته
شیران شرزه در تـلههای مـا افتاده
دشمن به ما پشت کرده
مهر تو در دلم افتاده
کدبانوی خیمه من
مـیدانم کـه چـشم انتظار منی
هلهله زنان و رزمخوانی مردان و شادمانی و دهلنوازی طبالان، صحنهای از نمایش رزم قوم ماسائی-بـا قـبایل همسایه-را مجسم میکند و کاربرد موسیقی در مراسم آیینی را عیان میسازد.
هنوز از حیرت دیدار ایـن صـحنه، فـارغ نشدهایم که صدای پایکوبی و همهمه قوم دیگر از همسایگان ماسائی به گوشمان میرسد. صورتک به صـورت زدهاند و آرام و پرهیبت، از صورتکخانه میآیند. تو گوئی صحنهای دیگر از نمایش آیینی را در تماشاخانه گسترده مـردم افـریقا بـه نظاره مینشینیم. موسیقی صحنه-در این نمایش سنتی-به هزار زبان مضمون نمایش را بازمیگوید. کجکها آرام بـر طـبلها کوبیده میشوند.
طبل و کرنا، برگزاری مراسم بزرگداشت ارواح نیاکان را خبر میدهند. قبیلهنشینان، صـورتک احـضار ارواح به صورت میزنند و آرامآرام زیر لب زمزمه میکنند تا آنگاه که طبال سر بجنباند و پای بکوبد و بـه ضـربانهنگی هیجانآور، رقص مرگ و احضار ارواح را آغاز نماید. اینجاست که غلغلهای به پا میشود. کـرنا نـوازان، طبالان را همراهی میکنند و قبیلهنشینان از ارواح نیاکان درمـیخواهند کـه قـدم رنجه کنند و در خیمه آنان به شربتی از افـشره گـیاه خوشبو میهمان باشند. باشد که در آبشخور آن جهانی، یار سفر کردگان به دیار خـاموشان گـردند و به جرعهای از آب خوشگوار چـشمهسارهای سـرزمینی که اطـراقگاه ارواح اسـت، این همرهان همدل را از عطش برهانند.
بـدین تـرتیب، موسیقی-به جد-صفابخش خیمه رمهگردانان و کلبه کشتکاران افریقایی میشود و نمایشهای«اسـطورهای-آیـینی» آنان را همراهی میکند. آشنائی واقعی بـا موسیقی سیاهان افریقا، مـدیون«مـوسیقیشناسی قومی» است. موسیقیشناسی قومی در قـالب هـنر انضمامی به مطالعه هر نوع موسیقی غیر مدون و شفاهی میپردازد.
در برخی از جوامع افـریقائی، خـنیاگری و علاقه به موسیقی و نوازندگی مـوروثی اسـت و هـر خنیاگری در هنر ویـژه خـود به حد قابل تـوجهی از تـخصص میرسد. بعضی از آنها، خبره نوازندگی رباب یا عود هستند. برخی در نواختن ترومپت و یا طبل مهارت دارنـد. امـروزه میتوان مجموعه کاملی از آلات و ادوات موسیقی سنتی افـریقا را در مـوزههای بزرگ جـهان سـراغ گـرفت. هرچند تعدد این ابـزار در روزگاران گذشته نیز نظر صاحبدلان را جلب کرده است. ابن بطوطه، وقایع نگار معروف جهان اسـلام-در قـرن چهاردهم میلادی-از انواع شیپورهای عاجی سـیاهان سـودانی سـخن گـفته اسـت.
افریقا، سرزمین ادبـیات شـفاهی و دنیای اسرارآمیز قصهگوئی است. در میان قبایل، صورتکخانه از اماکن مقدسه افریقا به شمار میرود. صورتکخانه موزهای از صـورتکهاست کـه در هـر رسم و آیینی، مورد استفاده بازیگران صحنه نـمایشهای«اسـطورهای-آیـینی» قـرار مـیگیرد.
کـجک (kajaK) یا کژک، چوبی عصا مانند که بر طبل و طبلک کوبیده میشود.
در مقابل هنر انتزاعی، هنر افریقائی، نقالی و نوازندگی درهم آمیخته و موسیقی و قصهگوئی وسیله دلپذیری برای ارتباط جمعی سـنتی قلمداد شده است.
در اتیوپی، دستهای از خنیاگران حرفهای موسوم به«ازماری» ، در حالت شیدائی به وجد میآیند. میخوانند و میرقصند و داستانگوئی میکنند و معمولا همراه با سازی یک سیمه به نام«لگسو» قصه مـیگویند.
«لونـگا»، طبل نو از طایفه داگبون در سرزمین غناست که وقایعنگار و راوی داستانهای تاریخی است.
مردم«رواندا» ، خواندن اشعار نسبنامه و سرودهای ویژه فخر به انتساب و نیاکان را با موسیقی درهم میآمیزند و در مراسم«یادبودخوانی» صـحنهای از نـوازندگی و هماوازی در میان قبیله:طوارق-صحرا، افریقا. (برای ارواح نیاکان)، خنیاگران بداهه خوان-با سرودخوانی-ارواح نیاکان را به جمع زندگان فرامیخوانند.
شاعر یا نقال قـومی مـردم موریتانی، نقل و حماسه را با چـنگ آغـاز میکند و در «یوروبا» ، موسیقی در مراسم نامگذاری کودک یا عروسی و تدفین به کار میآید.
در ایمان مردم«لوتو»، در افریقای شرقی، مرثیه و نوازندگی باهم ردیف میشوند و چنگ مـخصوص مـرثیهخوانی، در دستان چنگنوازان آرام و قرار نـمییابد.
«مـدحخوانی و مداحی»در میان قوم«گالا» در اتیوپی هم بدون حضور خنیاگران حرفهای، چنگی به دل نمیزند. از نقطه نظر شناخت سازهای افریقائی، کمانه یکی از قدیمیترین انواع سازهای زهی است.
«آکپاتا» که نقالان حرفهای«بـنین» از آن بـهره میگیرند، عودی کمانی و هفت سیم است. در این ساز، زنگها و زنگولههائی از فلز بر سر هر کمانه آویخته میشود. ضمنا قصهگویان حرفهای جامعه بنین از نوعی پیانو شستی موسوم به«اسولوگون» استفاده می کنند.
قـومی صـاحب نام از سـرزمین نیجریه که به تعدد آیینها و تنوع شیوههای زندگی مشهور است.
رزمآوران«ماسائی» پیش از عزیمت بـه جنگ اشعار حماسی میخوانند و با کوبیدن بر طبلها و با رقص و پایـکوبی بـه نـمایش هجوم به قبایل دیگر میپردازند.
بحث از موسیقی افریقای سیاه، بدون اعتنا به رقص و ادبیات که بـا هـنر موسیقی عجین گشته، چشمپوشی از ظرایف حرکات موزون و کلام مقفّی و… میباشد. در حقیقت ادبیات شـفاهی و رقـص و مـوسیقی سیاهان افریقائی، سه وجه مختلف یک فعالیت خلاقه واحدی را تشکیل میدهند.
در میان قبیلهنشینان«توگو» ، زنـان در صورتآرائی و چهرهپردازی، با خواندن ترانههای پرمعنی، از موسیقی بهره میگیرند و حلقه همدلی و مجالست زنـان با دایره و طبلکی کـه تـوسط زنان نوازنده نواخته میشود، گرم میشود.
در قلمرو کامرون، موسیقی، رونق ویژهای به رقص مربوط به مراسم رسیدن پسران به آستانه بلوغ میبخشد. موسیقی وسیله بیان آرزوهای کشتکاران افریقائی میگردد ومراسم بـارانخواهی از آسمان و رقص حاصلخیزی برای زمین کشاورزی را جلا میدهد.
به نظر مردم گینه، هبه«نیمبا» ، الهه حاصلخیزی است. ازاینرو، همراهی موسیقی با آوازخوانی، خنیاگران گینهای را به وجد و حال میآورد. گفته میشود کـه مـوسیقی در افریقا، زبان ویژه اسرار است و آوای طبلها-از هزار زبان گویا، رساتر است. در افریقا، «رقص مرگ در مراسم سوگواری»، با موسیقی برگزار میشود و مراسم عروسی قوم بربر در مراکش با طبل و دو طبله و نقاره بـرپا مـی شود. افزون بر این، موسیقی درمانی سنتی، بخش چشمگیری از موسیقی قومی افریقا را دربرمیگیرد. به خصوص شرق افریقا، طب سنتی را با موسیقی قومی افریقا در مداوای بیماران روحی مدد میجوید. آنگاه کـه طـبلهای مصائب به صدا درمیآید، گردهمائی صورت میگیرد تا به یاری موسیقی، روح خسته بیمار را آرامش ببخشند. در اینجا آوای شفابخش طبلها، تنها وسیله درمان بیماران به حساب میآید.
به دستورجـادوپزشکان، طـبلنوازان بـرای ساعتها به ضرباهنگی تند مـردم را سـرگرم مـیسازند. جادوپزشکی و موسیقی مناسکی و آیینی افریقا، بخشی از موسیقیشناسی قومی آن قاره را تشکیل میدهند. جشنهای عروسی در کنیا با دمیدن در بوقها و زدن بر طبلها آغاز مـیشود. رزم خوانی عـشایر«زولو» در جنوب افریقا با نواختن بر طبلکها شروع مـی شود.
مـردان آبیپوش و نقابدار عشایر طوارق که در قلب صحرا و در جوار مراکش به سر میبرند و در رزمجوئی و نامجوئی شهرهاند، از سبک موسیقی حماسی بـهره مـیگیرند. تـکخوانی طوارقها یا همسرائی آنان با فلوت و نی و دف و دهل و چنگ هـمراه میشود.
افریقا، سرزمین عجایب، قلمرو پرندگان سینه سرخ و نوازندگان چیره دست، از کلیمانجارو تا اوگاندا و قلب قاره سیاه و از نـیجریه تـا سـاحل عاج، به زیر پای رقصندگان دلسپار آیینها میلرزد.
موسیقی افریقائی، زبانحال مـردم آن دیـار است و نوازندگان سیاه، در زمانهای گذشته، از میان امواج طوفانخیز دگرگونیهای اجتماعی، سرفراز بیرون آمدهاند. چرا که ایـن نـوع مـوسیقی، آن اندازه پویایی و آفرینندگی دارد که بتواند خود را با تحولات اوضاع، سازگار نماید.
منبع: مجله چیستا » آذر ۱۳۶۸
نویسنده : جابر عناصری
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰