اکسپرسیونیزم در موسیقی/پیش بینی فاجعه و هذیان

 

موسیقی نو؛محمدحسین کثیری: در نظر منتقدین فرانسوی، اکسپرسیونیسم دوزخ دیگران بود یا دست کم نوعی سقوط زیبایی شناختی به دنبال شکست نظامی، سیاسی و جهانی . آثار تشنج آلود و نارس آن، خبر از ورشکستگی تاریخ ملت آلمان و سران آن می داد .

در توضیح خلاصه دیگری گفته می شود که اکسپرسیونیسم، پیش بینی فاجعه است و هذیان . مکتب هنری که با وجود اینکه بیشتر از یک دهه طول نکشید ولی تاثیر عمیقی روی هنر بعد از خود گذاشت . از ویژگی های این سبک می توان از هم پاشیدن منطق تقلید ارسطویی که از طبیعت الگو برداری می کرد دانست از نظر اکسپرسیونیست ها ، عمر تقلید از طبیعت به سر آمده بود و انتزاع می توانست به دنیا بیاید و همراه آن، هنر مدرن .

با وجود اینکه پیروان اولیه این مکتب نقاشان و سپس شاعران و نمایشنامه نویسان بودند ولی موسیقی نیز به نوبه خود تحت تاثیر این مکتب سودازده قرار گرفت وآثاری خلق شد که از نمونه های کامل اکسپرسیونیسم در موسیقی هستند.

در واقع اِلِمان های تجسمی از قبیل رنگ بندی ها و طرح های زننده و معوج ، تصاویر انتزاعی و… که در کلیت بیانگر قوی ترین احساسات درونی و حضور پررنگ ضمیر ناخودآگاه بودند جای خود را به المان های صوتی و موسیقایی دادند.

استفاده از فواصل نا مطبوع (دیزونانس) موسیقایی، تضاد شدید دینامیکی، عدم استفاده از کادانس، گستردگی محدوده صوتی (پیچ)، تغییر دائمی بافت، استفاده از ملودی های با جهش های زیاد ( تحریف های کنترپوانی )، و همچنین تحریف های هارمونیک از المان های موسیقی اکسپرسیون هستند. از مهم ترین نماینده های موسیقی اکسپرسیون می توان از «آرنولد شوئنبرگ» نام برد .

شوئنبرگ، برگ و وبرن که با نام  پایه گذاران موسیقی مدرن یا مکتب دوم وین نیز ازآنها نام برده می شود از مهم ترین موسیقیدان های قرن بیستم بودند و آثار تاثیرگذار و بسیار متفاوتی با هم دوره های  واپس گراتر خود تولید کردند که نظر گاه های جدید را به سوی موسیقیدانان باز کرد .

«آرنولد شوئنبرگ»، آهنگساز و نقاش آلمانی در ابتدا کار های خود را با پیروی از مکتب رمانتیسم می نوشت اما بعد ها دست به تجربیاتی جدید زد و به کلی از این استایل جدا شد .

از نقاشی های شوئنبرگ

 

موسیقی او به شدت صدایی نامطبوع می دهد و استفاده از فواصل کروماتیک پررنگ تر شده است. رفته رفته حس تنال بودن و وابستگی موسیقی به تنالیته مایه نماهای سر کلید کمتر و کمتر شده و پدیده جدیدی به نام آتنال(غیرتُنال) در موسیقی وی حادث شد.

وی از جمله موزیسیسن هایی بود که موسیقی اش هم موجب نارضایتی منتقدین  و هم شنوانده های معمولی بود تا حدی که در یکی از کنسرت هایش به قدری ناآرامی به وجود آمد که پلیس مجبور به مداخله شد .

شوئنبرگ بعد از نوشتن پنج قطعه برای ارکستر تلاش هایی برای رسیدن به استایل شخصی خود کرد و از جمله دستاورد های او ایجاد سیستم جدید موسیقایی بود که به تنالینه متعهد نبوده واین سیستم سریالیسم نامیده شد .

از جمله آثار او می توان صلح روی زمین، پنج قطعه برای ارکستر، پیر و لونر و… را نام برد .

شاید بتوان گفت قرن بیستم قرن هذیان و تنش های بزرگ اجتماعی، در تب مدرنیسم و رشد بی وقفه صنعت و حکمرانی اقتصاد بر همه چیز بود. این وضعیت از نظر هنرمندان و متفکران آن دوران نه تنها مصاعد نبوده بلکه آنها این قطار را در حال نزدیک شدن به پرتگاهی می دیدند که باعث نابودی میلیون ها انسان وتباه شدن انسانیت می شده است. پیش بینی ای که امروزه به نظر خیلی دور از واقعیت نمی آید و از این رو می توان گفت هنرمندان با هنر خود رسالت آگاه سازی بشریت را گاه به دوش می کشند و این در صورتی است که بعضا هنر به درجه ای از ذهنیت محوری و پیچیدگی می رسد که به یک کالای فرهنگی محدود تبدیل می شود و فقط ذهن های ارتقا یافته و تربیت شده هستند که می توانند به آن ورود پیدا کنند و استفاده ببرند . ” اگر هنر است ، برای همه نیست و اگر برای همه است ، هنر نیست . ”

“من اختراعی انجام دادم ( آهنگسازی  با منتطق دوازده نتی – موسیقی آتنال) که باعث برتری موسیقی آلمان تا قرن بعدی خواهد شد. ”  – آرنولد شوئنبرگ

شوئنبرگ

نمونه ای از آثار موسیقی شوئنبرگ:

تنش و رهایی در موسیقی جاز

در آنالیز قطعات موسیقی مخصوصا از دیدگاه هارمونیک، به دو اصطلاح تنش و رهایی برمی خوریم . اصولا تنش و رهایی حالت هایی هستند که باعث حرکت در قطعه موسیقی می شوند و حالت های فشردگی و آزادی را در گوش مخاطب تداعی می کنند . در موسیقی معاصر به خصوص در موسیقی جاز مقوله تنش ها مبحث بسیار بزرگی را شامل می شود. از دیدگاه نت شناسی به نت هایی در یک تنالیته که جزء درجات اصلی گام ( یک، سه، پنج وهفت) نباشند و فاصله شان با درجه قبل از خود بیشتر از نیم پرده باشد نت تنش می گویند و با حرف بزرگ انگلیسی تی نمایش می دهند .

شاید پیچیدگی و سخت بودن موسیقی جاز برای شنونده های غیر حرفه ای این سبک وفور استفاده از همین نت هاست و شاید به همین دلیل است که موسیقی جاز به گوش خیلی ها ناکوک و فالش صدا می دهد . اما چرا این موسیقی اینقدر وفادار به نت های تنش هست ؟

از نظر تاریخی، پیدایش موسیقی جاز به اوایل قرن بیستم برمی گردد. این می تواند منجر به این نتیجه گیری شود که موسیقی جاز نسبت به موسیقی که در اصطلاحی کلی آن را موسیقی کلاسیک می نامیم ، موسیقی مدرن تر و تازه تری است . از این رو موسیقی جاز ما را با شیوه جدید و نظرگاه متفاوتی به ملودی نویسی و هارمونی روبرو می سازد . شیوه ای که تفاوت بسیار با موسیقی کلاسیکی که طی قرن ها رشد و تغییر به اوج خود رسیده و به جایگاه خود در نظام آکادمیک آموزش موسیقی و قشر خاص مردم دست پیدا کرده بود، داشت .

اما از دیدگاه دیگر و با در نظر گرفتن اینکه در موسیقی مدرن آن دوره که جریان مکتب دوم وین نامیده می شود همانند موسیقی جاز به وفور تنش ها مثلا در موسیقی شوئنبرگ یافت می شود، شاید بتوان موضوع را کلی تر و علت را خارج از دنیای موسیقی پیدا کرد.

باز هم به تاریخ رجوع می کنیم . قرن بیستم چه گونه بود؟ مهم ترین اتفاقاتی که در این قرن افتادند شامل: جنگ جهانی اول، نسل کشی ارامنه، انقلاب بلشویکی روسیه، دستیابی به فناوری شکافت هسته ای، جنگ جهانی دوم، استفاده از بمب هسته ای، تاسیس سازمان ملل، جنگ سرد، جنگ ویتنام و…

به وضوح می توان دید که این قرن، قرن کشت و کشتار، نفرت ها و درگیری ها و پیشرفت های انسان در تکنولوژی بوده و بیراه نیست که بگوییم انسان قرن بیستم فاقد هرگونه حس امنیت و رهایی است. انسان قرن بیستم در پی پیشروی و کشف ناشناخته و گذار از مراحل زیست سنتی به سبک زندگی جدید بوده ؛ بدیهی است که آنچه در هنر یک دوره دیده می شود، بازتابی است از درک هستی شناسانه هنرمندان آن دوره و حاصل نتیجه گیری و نوع نگاهشان به زندگی و زیست بشر .

با این وجود در عصر جنگ ها و انقلاب ها هیچ بعید نیست موسیقی و هنر وارد دوره جدیدی شود . اکسپرسیونیسم در موسیقی دوباره رواج بیاید و موسیقی شاد و شنگول جاز هم که در ابتدا برای گرم کردن مجالس به وجود آمده بود از این قاعده مستثنی نیست و وجود و اهمیت تنش ها در این موسیقی شاهدی بر این گواه است.