استاد « محمدرضا شجریان» و کنسرت هایش

 

موسیقی نو: حمیدرضا ولیان؛ از گذشته دور، پیش از آن که تجهیزات ضبط صدا اختراع شوند، اجراهای موسیقی خصوصا موسیقی آیینی که بیشتر سابقه دارند به صورت زنده و در مراسم بود. با اختراع ابزارهای ضبط صدا  رفته رفته تولید آلبوم های موسیقی در استودیوهای مجهز تولید می شد. امکان بازخوانی، اصلاح اشتباهات، تنظیم و بازسازی، نظارت بهتر و برداشت های متعدد برای رسیدن به بهترین اجرا در نبود مخاطب موجب شد تا شیوه های استودیویی تولید آثار موسیقایی در جهان بیشتر مورد اقبال هنرمندان قرار گیرد.

این موضوع با همه مزیت ها، عیب بزرگی هم داشت، و آن اینکه، نبودن مخاطب در صحنه اجرا، هم آنها را از تماشا و لذت اجرای زنده موسیقی محروم می کرد هم اینکه موسیقی اجرا شده بعضا حس و حال صحنه و لحظه را نداشت. از سوی دیگر اجراهای صحنه ای تمهیدات و مقدمات بیشتری را اقتضا می کرد، هنرمندان نیز می بایست توانمندی های بالاتر و به مراتب بیشتری دارا باشند که بتوانند از عهده اجراهای صحنه ای با همه مسائل و اتفاقاتش بربیایند.

استاد «محمدرضا شجریان» از جمله هنرمندانی بود که به جهت توانایی و تسلط بر خود و کارش و همچنین روحیه و خُلقیاتش، همواره از اجراهای صحنه ای استقبال می کرد و بعضا به اجرای صحنه ای بیشتر از اجراهای استودیویی رغبت نشان می داد.

شاید بتوان ریشه و خاستگاه این روحیه شجریان را در اجراهای تلاوت و قرائت قرآنش یافت که از کودکی همراه با پدر در جلسات متعدد قرآنی مشهد و بعد در رادیو خراسان به اجرای برنامه قرآن خوانی می پرداخت. استاد می گوید: «پدرم که استادالقراء بود، مرا از بچگی به جلسات قرآن می برد و من در آن جا قرآن خواندن را نزد او یادگرفتم… درست در بحبوحه ی آن سال ها(جنگ جهانی)بود که من شهره خاص و عام بودم و در همه مجامع بزرگ مذهبی، یا سیاسی حضور داشتم و هربرنامه ای با تلاوت من از قرآن آغاز می شد.»

 

 

برای شجریان که خاطرات شیرین خردسالی ، کودکی و نوجوانی از اجرا در جلسات قرآن و تشویق و هدایای آن همواره برایش تازگی و جذابیت داشت، اجراهای موسیقی در صحنه نیز جذاب بود.

شجریان، گرچه اجراهای صحنه ای اش را پیش از انتقال به تهران شروع کرده بود، اجراهای او با استاد ورزنده در خانه آقای فرخ از متمولین و متمکنین مشهد که با گروه های مختلف و طبقات اجتماعی مراوده داشت، شروعی بر اجراهای صحنه ای بود که بعدها تا مدتی تداوم پیدا کرد.

با کنسرت «راست پنجگاه» همراه با ساز و نوازندگی محمدرضا لطفی و ناصر فرهنگ فر، در سال ۱۳۵۴ در جشن هنر شیراز، شروعی متفاوت بود برای اجراهای صحنه ای هنرمند جوانی که در صحنه نیز خوش می درخشد. اجرا با گروه پایور در کنسرت «شب نیشابور» بر مزار خیام و کنسرت هایی با گروه شیدا، در دهه ۵۰ نمونه هایی از فعالیت هنری شجریان در اجراهای صحنه ای است.

 

 

استاد محمدرضا شجریان، باوقوع انقلاب ایران در سال ۵۷، در فضایی که به تعبیرش از «موسیقی کاباره ای» خبری نبود و برخی از خوانندگان موسیقی کلاسیک ایران، یا مهاجرت کردند و یا به گوشه عزلت خانه رفتند او همراه با گروه پایور و شیدا کنسرت های متعددی را متناسب با تحولات اجتماعی و سیاسی ایران اجرا کرد. کنسرت «دشتی» با همراهی گروه پایور در تالار رودکی و کنسرت های «سپیده» با همراهی اعضای گروه چاووش نمونه هایی از اجراهای صحنه ای شجریان در سال ۵۸ هستند. گرچه شجریان به صورت رسمی از سال ۵۸ تا ۶۱ فعالیت عرصه موسیقی را کنار گذاشت و به تحقیق، تتبع در موسیقی ، پرورش گل و گیاه و باغداری و همچنین پس از آشنایی با استاد دادبه، به شرکت در جلسات بحث و درس او مشغول بود، اما اجرای صحنه ای شاهکارهایی همچون، «عشق داند» را در سفارت آلمان در تهران، با همراهی محمدرضا لطفی، در کارنامه هنری اش دارد. همچنین به ضبط معدود آلبوم های موسیقی مانند «سر عشق» در ماهور همراه با پرویز مشکاتیان و محمد موسوی و همچنین بخش اول «خلوت گزیده» با همراهی گروه پایور پرداخت.

از سال ۱۳۶۲ و با اجرای صحنه ای «آستان جانان» همراه با پرویز مشکاتیان و ناصر فرهنگ فر، در بیات زند و کرد در سفارت ایتالیا در تهران، فعالیت های صحنه ای و اجراهای کنسرت استاد محمدرضا شجریان شروعی دوباره یافت.

کنسرت های متعدد او در کشورهای اروپایی و شهرهای آمریکا در سال های متمادی ادامه داشت که حاصل آن تولید و انتشار آلبوم هایی بود که در گنجینه موسیقی ایران ماندگار شد. اجراهایی که از استرالیا در شرق تا شهرهای آمریکا در غرب ادامه دارد.

پیوند جاودانه او با خاک وطن و مردمش همواره دغدغه ای بود برای اجرای کنسرت در کشورش تا برای مردمش، همنفس با آنها بخواند، دهه ۷۰ فرصت تازه ای برای او بود تا کنسرت هایش را با گروه آوا در شهرهای ایران توسعه دهد. او آنقدر عاشق اجرای کنسرت برای مردمش بود که در دعوتی که از او برای شروع کنسرت هایش در ایران توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت شده بود گفته بود: «این نهایت خواسته ی ماست که موقعیت برای برگزاری کنسرت ها مساعد باشد و باعث خرابی فضای کنسرت نشود… من حاضرم که در هفته، پنج شب کنسرت بدهم و دو شب استراحت کنم» و اینگونه در اردیبهشت ۱۳۷۰ کنسرت تالار حنانه در تهران در بیات ترک، ابوعطا و افشاری و در تیرماه همان سال کنسرت اصفهان با همراهی نوازندگان : پیرنیاکان، عندلیبی و محبی، شروع دوباره ای بر کنسرت های استاد شجریان در دهه ۷۰ ، در ایران بود.

گرچه همواره به دلایل مختلف، حاشیه ها و چالش ها و مسائل و مصائبی در جریان اجراهای صحنه ای او در ایران وجود داشت اما تا اواخر دهه ۸۰ کنسرت هایش در تهران و شهرهای بزرگ کشور برقرار بود. خودش می گفت: «من همیشه مایل بودم که هرچه بیشتر در ایران کنسرت داشته باشم. ما و جامعه هردو نیازمند ارتباط با یکدیگر هستیم. ولی به علت مشکلات کشنده و طاقت فرسایی که اجرای این کنسرت ها در ایران داشته کمتر توانسته ام به این خواسته خود برسم.»

وقوع زلزله بم، موجب شد تا هر یک از هموطنان برای تسکین و همدردی با بازماندگان ویادکرد درگذشتگان اقدام کنند و شجریان نیز با کنسرت «هم نوا با بم» در تهران به صحنه آمد.  آخرین کنسرت او در ایران در سال ۱۳۸۷ و در تالار کشور بود.

کنسرت های شجریان در ایران و جهان همواره با استقبال مواجه بود و در هر شهری که اجرای برنامه داشت مخاطبان و علاقه مندان مشتاقانه برای حضور صف می بستند. اجرای برنامه درتالار المپیا در پاریس که قدمتی ۱۵۰ ساله دارد، یکی از نقاط عطف افتخار آمیز اجراهای صحنه ای استاد است که کمتر مورد توجه قرار گرفت. چرا که اجرا در این تالار در سوابق هنری یک هنرمند، به عنوان یکی از امتیازات و افتخارات هنری او محسوب می شود. در این خصوص استاد می گوید: « سالن بسیار گران قیمتی بود، البته در آن جا درآمد زیادی نداشتیم، متاسفانه مشکلات خیلی زیادی پیش آمد. ولی در مجموع، کنسرت موفقی بود. خیلی ها تعجب کردند که چطور سالن قبول کرده است. مدیر آن جا گفته بود در طول صد و ده سال عمر این سالن، از شرق فقط دو نفر در آن برنامه داشتند: یکی خانم ام کلثوم از مصر در بیست و پنج سال پیش، و حالا هم شما.»

یکی از آرزوهای دیرین استاد شجریان، اجرای صحنه ای در مکان های تاریخی و جاذبه های گردشگری ایران، از جمله تخت جمشید، بود. در دیداری که از تخت جمشید داشت مسئول آنجا همین پیشنهاد را داد و استاد گفت: «گفتم چرا، همان جلوی تخت جمشید، جلوی پله ها، چون خیلی جای وسیعی دارد و می شود چند هزار نفر، خیلی راحت مثلا ده هزار نفر می توانند آن جا بنشینند و کنسرتی گذاشت، ولی با همه اینکه ما می خواستیم چنین کاری بکنیم، پیش نیامد، یعنی ما می خواستیم این کار را بکنیم، ولی مسائلی به وجود می آید که نمی شود.»

تسلط استاد شجریان در اجراهای صحنه ای همواره مورد توجه کارشناسان، اساتید و هنرمندان بود. او در اجراهای صحنه ای به خوبی و با حافظه ای قوی، غالبا، چنان بدون خطا و لغزش، اجرای برنامه می کرد که گویی اجرای او پس از چندین برداشت و اصلاح و تکرار در استودیو در حال پخش از بلندگوهای سالن است.

 

 

حس و حال او در کنسرت ویژگی مهم دیگریست که برای شجریان اهمیت داشت. کنسرت را محل برای دیدار رودر رو و هم نفسی با همزبانانش و علاقه مندان به وطن و ادبیات و هنر و فرهنگش می دید.

گرچه از کنسرت هایش خصوصا کنسرت های خارج از کشور درآمد داشت اما آنچه برایش اصل بود شناساندن موسیقی ایران به جهان و حفظ و پاسداشت زبان و ادبیات ایران بود. اجرا در کشور همزبان تاجیکستان نمونه ای از این هاست.

یکی از موضوعاتی که همواره در اجراهای صحنه ای مورد توجه بود پرهیز از آغشته شدن اجراها به گرایشات سیاسی بود. او گرچه حرف و سخن، حس وحال، و حتی اعتراضش را در اشعارش عرضه می کرد اما مؤکدا، از بهره برداری سیاسی از کنسرت هایش پرهیز داشت.  کما اینکه کنسرت دانشگاه ملی را که با حمایت و شعار و تصاویر چپ گراهای آن زمان در دانشگاه ملی برگزار می شد صحنه را ترک کرد و پس از برچیدن و تخلیه سالن به اجرای برنامه پرداخت. همچنین زمانی که در اروپا جریان مجاهدین با حضور در کنسرتش قصد بهره برداری سیاسی از کنسرت او را داشتند با قطع کنسرت و تذکر به حاضران، پس از آرامش بخشی به احترام حضار اجرای برنامه کرد. او در انتخاب گروه ها و همنوازان که همسفران تور کنسرت هایش نیز بودند همین وسواس و توجه را داشت.

سخن از کنسرت ها و اجراهای صحنه ای شجریان، بسیار بیشتر از این مجال می خواهد و می تواند کتاب مستقلی باشد که اهل تتبع و تحقیق برای استفاده هنرجویان در عرصه موسیقی به زیور طبع بیارایند. در یادداشت آینده به ابعاد دیگری از زندگی هنری استاد محمدرضا شجریان خواهیم پرداخت.