پایگاه موسیقی نو: از موسیقی فارس – محمدرضا ممتاز واحد | این نوشتار، برگرفته از صحبتهای راقم این سطور در برنامهی رادیویی «عندلیب» (از شبکهی رادیویی ایران – بهتهیهکنندگی «سعید مبشری») است که در بازهی زمانی ۱۴۰۰- ۱۳۹۸ تولید و پخش شد. بیش از پانزده برنامه از این سلسلهبرنامههای موسیقیمحورِ رادیویی، بهگذر و گذاری بر مفاهیمِ مهم و بنیادینِ «مکتب»، «کانون»، «شیوه»، «سبک» و «روش» در موسیقی (و همچنین آوازِ ایرانی) اختصاص یافت. کارشناسی این برنامهها را «علیرضا امینی» (موسیقیدان و کارشناس موسیقی) برعهده داشت و ایدهی ساخت و تولیدِ سلسله برنامههای یادشده نیز از جانب ایشان بود.
۱. دیباچه و درآمدی بر مفهومِ «کانون»
ماحصل رستهبندی (یا کَتِگوریزاسیونِ) منظورشده در اتاق فکرِ برنامهی عندلیب در رادیو ایران، متشکل از سه مکتبِ «صفویه»، «زندیه» و «قاجاریه» شد و البته چون رویکرد این برنامهی رادیویی بهموسیقی بعد از دوره صفویه اختصاص داشت، بالطبع، مکاتب موسیقیِ پیش از عصر صفویان مورد بررسیِ تحلیلی قرار نگرفت.
«کانون» (ممتازواحد، ۱۳۹۶) که پیشتر از این برنامه در مقالاتِ نگارنده در جراید و مطبوعات بهعنوان مفهومِ جایگزین – بهجای مفهومِ بهغلط مصطلح شدهی مکتب در جغرافیای موسیقی ایران – پیشنهاد شده بود، کانونهای موسیقی (یا آوازیِ) «آذری» (آذرستان؛ امینی، ۱۳۹۹)، «اصفهان» و «تهران» را دربرگرفت که البته عنوان شد که در کانونهای بزرگِ موسیقی چون آذری و اصفهان، بهدلیلِ گستردگی و پهناوریِ جغرافیایی و همچنین تنوع و تلونِ خُردهفرهنگها و یا حتی موسیقیِ اقوام مهاجر در مناطق مذکور، حایزِ مراکزِ موسیقی (یا آوازی) نیز هستیم که البته در این میان، کانونهای موسیقی (یا آوازیِ) کوچکتر چون کاشان و ری نیز حایز اهمیت بوده که مفصلاً بهآنها پرداخته شد.
۱.۱. گذر و گذاری بر مفاهیمِ «شیوه»، «سبک» و «روش»
همچنین عنوان گردید که در هر مکتبی (صفویه، زندیه و قاجاریه) و در هر کدام از کانونهای موسیقی (یا آوازیِ) یادشده، شاهدِ شیوهها، سبکها و روشهای موسیقی (یا آوازی) نیز هستیم.
«شیوه»، دالّ بر رپرتوارمحور بودن و حایزِ روایتِ شخصیِ ردیف (حال سازی و یا آوازی) درنظرگرفته شد. ذکر این نکته نیز ضرورت دارد که صاحبِ شیوه شدن در هُنرِ خوانندگی و نوازندگی، حایزِ شرایط لازم (و البته شرایط کافی) است. از جمله شرایط لازم برای احرازِ شیوه: فرهنگسازی، جریانسازی (یعنی حداکثرِ تأثیرگذاری، فصلسازی و نسلسازی، آن هم نه فقط در یک فصل و یا نسلِ بهخصوص، بلکه در اعصار و ادوارِ طولانی و متمادی) و همچنین شخصیتسازی (که همانا هویتمندی و هویتسازی است)، میباشد.
اما آیا شرایط لازمی که مختصراً عنوان شد، مؤیدِ شرایط کافی هم میباشد؟ مسلماً پاسخ، منفی است. از جمله شرایط کافی برای احرازِ شیوه میتوان بهتعداد آثار (کمیت)، شهرت و معروفیت (از حیثِ برانگیزانندگیِ نسلی و فصلی) و دارا بودنِ اِتُد و مِتُدِ آموزشی و پرورشی اشاره داشت.
«سبک»، با وجود نزدیکی بهشیوه – و گاه شاید همپوشانی با آن در مورد برخی از موسیقیدانان – اُسلوب را دربرگرفت که عنوان شد عنصرِ مهمِ زمان – و گذشتِ زمان – در این خصوص بسیار تعیینکننده خواهد بود که نوازنده و یا خوانندهی موسیقی ایرانی صاحبِ سبک شود و یا از سبک بهشیوه تغییر جایگاه دهد. گفتنی است درخصوص هرگونه از مفاهیمِ گفته شده (شیوه، سبک و روش)، همپوشانیها و سایهروشنهایی نیز مشهود و مبرهن است و گاه تفکیکِ آنها بهراحتی و سادگی امکانپذیر نیست. چهبسا، روشِ سازی و یا آوازی درگذرِ زمان بهسبک نایل گردد و همچنین سبکی از نوازندگی و خوانندگی بهشیوه مبدل گردد.
در مورد این همپوشانیها، ذکر توضیح و مثالی در ساحت نوازندگی ضرورت دارد؛ «آقا حسینقلی»، نوازندهای صاحبِ شیوه بود و ضمنِ دارا بودنِ روایتِ سازی مدون، آوازهی سازش از مرزهای ایران خارج شد. بهگونهای که نگارنده در صفحهای قدیمی از موسیقی کلاسیک جمهوری آذربایجان شنیده است که نوازندهی آن دیار، چهارمضرابِ آقاحسینقلی را مینوازد. شاگردپروری فراوان و جریانسازی و تأثیرگذاری – آنهم نه در یک نسل یا فصل که در نسلها و فصلهای متمادی – و همچنین فعالیتهای گستردهی ایشان، وی را نه تنها بهعنوانِ نوازندهای صاحبِ طرز و شیوه که حتی تا قدری بهسمت و سوی مکتب نیز سوق داده است که شیوهاش در خارج از کشور هم طالب و پیروانی دارد.
اما در این بین، «درویش خان» – هنرجوی شاخصِ آقاحسینقلی – ؛ هرچند از حیث کارهای اجرایی و فعالیتهای هنریاش، گستردهتر کار کرد ولی دارای روایت ردیف سازی مدون نبود و اسلوب نوازندگیاش – ولو با ابداعات و خلاقیتهای خاصِ وی که تحقیقاً نخستین بارقههای تجدد در آثار وی مسموع است – ، نهایتاً ایرانگیر شد. حال اگر نسبت بهجمعآوری آثار درویش خان و تدوین رپرتوار جامعی در مورد او، اهتمامی صورت پذیرد ایشان نه تنها نوازندهای صاحب سبک و سیاق که حتی در همپوشانی با طرز و شیوه نیز قرار میگیرد. جالب است، «ارسلان درگاهی» – هنرجوی درویش خان – ؛ که بنا بهدلایلی کمکار ولی در کارش وارد و واقف بود، هرچند بارقههای سبک و سیاق در اسلوب نوازندگیاش محسوس است ولی بهنسبت و بهقیاسِ آقاحسینقلی و درویش خان، در طبقهی راه و روش قرار میگیرد. این تحلیل میتواند نقدبرانگیز جلوه نماید و صاحبنظران، ارسلان درگاهی را صاحبِ سبک بدانند ولی این نوشتار، ایشان را صاحبِ روش میشناسد.
خُب، بهمفاهیمِ “کانون”، “شیوه” و “سبک” پرداختیم و حالا به مفهوم “روش” میپردازیم. «روش » (امینی، ۱۳۹۹)، مبیّنِ رویکردی است که نوازنده و یا خواننده هر چند از مرزهای شیوه و سبک فاصله دارند ولی مُجریِ صِرف نیز نمیباشند. همچنین در برنامههای رادیویی یادشده عنوان شد که برخی از هنرمندانِ موسیقی حایز شخصیتِ بالاستقلال (ممتازواحد، ۱۳۹۹) بوده و گاه در هیچکدام از کانونهای موسیقی قرار نمیگیرند و در این خصوص، همپوشانیهای فرهنگیِ کانونهای موسیقی (و یا آوازیِ) مربوطه، بایستی موردتوجه قرار گیرد که «خاستگاه»، «پایگاه» و «جایگاهِ» اینگونه موسیقیدان یا موسیقیدانانِ – بهاصطلاح، بالاستقلال – ، بهچه صورت میباشد.
از جمله مباحثِ ناگفتهی راقمِ این سطور در مجموعه برنامههای عندلیبِ رادیو ایران که بهدلیل ضیقِ وقت ناگفته ماند؛ طبقهبندی یادشده در ساحتِ «حریم» و مشتقاتِ آن (اَعَم از: اجتماعی، عمومی، شخصی و خصوصی) بود. “کانون” در گُسترهی حریمِ اجتماعی است؛ “شیوه” (که اَعَم و عامهپذیری و عمومیت را شامل میشود) در قلمروی حریمِ عمومی است؛ سبک (که امری شاخص، مشخص و شخصی است) در محدودهی حریمِ شخصی است و روش (که خاص، مخصوص و اختصاصی است) در حیطهی حریمِ خصوصی است.
۲.۱. ارائهی مصداق و نمونهای جهت تبیینِ مبحث
جهت مصداقیابیِ توضیحاتِ فوق در ذهن و نظرِ خوانندگان محترمِ این نوشتار – تا پیش از شنیدنِ برنامههای رادیویی یادشده – بهعنوان نمونه؛ درکانون موسیقی اصفهان و در کانون آوازیِ این دیار، «اسماعیل ادیبخوانساری» را بهعنوانِ آوازخوانی صاحبِ «شیوهی» مدون میشناسیم که هم حایزِ روایتِ ردیف آوازیِ مضبوط بوده و هم ضمنِ همسویی با آوازِ زمانهی خویش، اتصالِ محکمِ خویش بهزبان و بیانِ قدما (یعنی اتصال بهماقبل یا بهعبارتی سنت قدیم موسیقی آوازی) را نیز محفوظ میداشت. همچنین ادیب در آوازش هرگونه حَشو را زُدود و با حذف و اضافاتش از جمله حذفِ هرگونه مظاهرِ آوازیِ غیرشهری و بومی – و بهویژه لهجه – ، آواز شیوهی اصفهانی را ایرانگیر کرد.
در این میان آوازخوانی مانند «محمد طاهرپور»، آوازخوانی صاحبسبک است که متأسفانه در فرهنگ صوتی نه آنچنان اثری از ایشان بهجای مانده (که بعید مینماید که به تعداد انگشتان دو دست برسد) و نه صاحبِ روایتِ ردیف آوازی است.
در این بین، «سیدعلیمحمد قاضیعسگر»، آوازخوانی صاحبِ روش است. دلیل آن نیز، در دست بودن فقط یک اثرِ آوازی – ولو اثری ناب و خاص – میباشد که هر چند رهسویههای سبک در آن اثر بهخوبی محسوس است ولی با اکتفاء بهیک اثر نمیتوان بهدرستی ارزیابی و قضاوت داشت.
شایان ذکر است، آوازخوانی چون «سیدحسین طاهرزاده» در زمرهی آوازخوانانِ بالاستقلال میباشد و از آنجا که خاستگاهِ آوازش از تویسرکان (زادگاهش)، پایگاهِ آوازیاش در اصفهان و جایگاهِ آوازیاش در تهران واقع شد؛ و با توجه بهطرزِ خوانشِ آوازِ ارائه شده توسط ایشان، نمیتوان سیدحسین طاهرزاده را در هیچکدام از کانونهای آوازی جای داد و بالاستقلال بودنِ ایشان بههمین دلیل است.
۳.۱. نتیجهگیری
مَخلصِ کلام اینکه، در موسیقی دستگاهی چیزی بهنام و یا عنوانِ «مکتب» در جغرافیای خاص نداریم و فقط حایزِ یک مکتب کلی هستیم و آن همانا، «مکتب موسیقی دستگاهی ایران» (در دو رشتهی سازی و آوازی) است و رهیافت و رهسویههای مکتب موسیقی دستگاهی در ایالات و ولایاتِ ایران زمین را، بایستی در کانونهای موسیقایی جُست. (ادامه دارد)
« لطفا یک نظر بنویسید و در قرعه کشی پایگاه موسیقی نو شرکت کنید»
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰