به گزارش موسیقی نو به نقل از کرج رسا خوب است بدانیم که «تحقیق یا پژوهش» فرآیندی است که به واسطهٔ آن تلاش میکنیم تا به گونه ای روشمند و مستند و مستدل برای نخستینبار یا از زاویهای جدید، پاسخی برای یک پرسش بیابیم و مسئلهای را حل کنیم. از سوی دیگر “روش” راهی است برای دستیابی به حقیقت در علوم؛ مجموعه ی شیوهها و تدابیری که برای شناخت حقیقت و احتراز از لغزش به کار برده میشود. معیارها و روشهای تحقیق برای مخاطبان به چند بخش تقسیم می شود نتایج یا بروندادهها: بنیادی، کاربردی، توسعهای / فرآیند اجرا: کمی، کیفی، ترکیبی / منطق اجرا: قیاسی، استقرائی / زمان: مقطعی، طولی / هدف تحقیقاتی: توصیفی، تحلیلی، اکتشافی، پیشگویانه.
مهبد مکی ، موسیقی پژوه اقوام، دوستی غریب و گاه عجیب است ! کوچه ای پر پیچ و خم، که به راحتی نمی شود از آن گذر کرد و به آسانی به سرمنزل مقصود رسید. نزدیک ترین دوستانش می گویند : با وجود مهربانی بسیارش ، هنوز چیزهایی پیچیده در خلوت او را هضم نکرده اند ، زبان ، شیوه بیان و اخلاق خاص خودش را دارد. این دوستی و گپ و گفت هربار شیرین؛ گاه به جدالی از سر تفاوت درک منظور طرفین می رسد. با این حال شنیدن تجارب و نگاه ویژه ی او به پژوهش موسیقی اقوام و شناخت او از چهره های نام آشنای دیروز و دل شکسته ی امروز قابل احترام و ستایش است .
دایره المعارف نام هایی است در ایران و فرامرزها که گاهی گوشه و کنار همین البرز ،سالهاست در تنهایی نفس می کشند و ما یا نامشان نشنیده ایم یا از حضورشان بی خبریم اما جهانی به وجود و هنرشان می بالد.
حاصل این گفتگو را در ادامه می خوانید:
چه سنی احساس کردید که باید دنبال پژوهش موسیقی بروید؟
پاسخ سختی است .ریشه ی پژوهش ، کنجکاوی پرشوری است که در عنصر کلان در ذات شما هست . لیک زمانی راه می افتد و همه چیز را به غلیان می اندازد . در زمان سربازی در ترکمن صحرا در آن به چپ چپ به راست راست خبردار .یادم هست که راه افتادم سن کمی داشتم و بزرگ نبودم . راه افتادم بروم روستای چای اوژن (دقیقاً با همان گویش و لهجه ی ترکمنی می گوید ) برای دیدن استاد نامدرا دوتار نظرلی محجوبی .. که به دلیل خستگی و گم کردن راه نتوانستم بروم. منطقه ی آق قلا در مازندران سال ۷۴ بود. که البته امروز جزو استان گلستان است . یک سربازی بود خدا بیامرزاد. شمس الدین حنفی (غمی سنگین و هولناک چهره و صدایش را در این لحظه کدر کرد) روزی ۴ واژه ی ترکمنی به من یاد می داد تا زمانی که به گونه ی رسمی پس از آن پژوهشِ مردم ، گویش ها ساز ها سفرها و نوشتن ها را شروع کردم .
پژوهش تنها در سفرهای دور نیست . دیروز در شهر راه می رفتم به گویش دوتن دقت کردم که غیر پارسی گویش می کردند، گام کند کردم تا ببینم به چه زبانی حرف می زنند. “پژوهنده در سکون هم پژوهنده است .”
برگه ی روزنامه ای در مسیر زیرپایت افتاده باید بخوانی شاید نکته ای برای شما داشته باشد.
نام ها بسیار مهم و نشان دهنده ی قومیت دکان دار است . دقت دقت ..نگاه ..نگاه ، سپس حرکت، یعنی سفر .بنا بود کاری روی صحنه ببریم برای رسانه یالبرز، که ایکاش صدا و سیما به ویژه شهری که میزبان من است بیش از اینها با ما مهربان می بود . انتظار ما از خانواده هایمان بیش از رئیس جمهور فرانسه است! هرچند من هم یک مهاجر هستم اینجا خانه ی ماست .
و هرچند اگر در شبکه های جهانی باشم دنیا بیشتر مرا می بیند !
سالها من در البرز بودم میهمان بدی هم نبودم . در همین البرز شما قومیت هایی پیدا می کنید مانند “علیرضا نادری” که در موسیقی لری و لکی گنجی بسیار ارزشمند است . قطعه ی معروف” دایه دایه ” که بسیار خاطره انگیز است برای ما؛ اثر ایشان است . که البته شعر و چکامه اش برگردان هم شده وایشان از این موضوع رنجش دارند. کسی خبر دارد که این برش از سوی سازمان یونسکو ، با سرنام حماسی ترین آهنگ حماسی جهان ، ثبت شده ؟!
ساده نگذریم در استان ما، شهر ما، اقوامی هستند که خوب شناخته شده نیستند.
در همین شهر هنرمندانی داریم از اَوغانستان ، همان که به غلط افغانستان می گوییم ، که آلات موسیقی خراسان بزرگ و کهن را می نوازند . هم از پارسی زبانان ، هم غیر پارسی زبانانش . که همه را در حاشیه ها و نقاطی یافتم که کمتر کسی میل به رفت و آمد در محلاتشان را داشت …
شاید کمی خنده دار باشد که بگویم بارها در خواب ، نکته ای پژوهشی از فلان ملت یافتم و در بیداری پیگیر نکات بعدی شدم … ذهن کنجکاو در خواب هم سفر می کند.
من با فلسفه و بیدل دهلوی انس دارم و ذهنم ناخواسته سودایی است. هنر بیش از اندازه ذهن را سودایی می کند و زیاده روی در آن خطرناک. برای همین باید گاهی چند روز به طبیعت بکر و خلوت پناه برد و با حیوانات و رازهای طبیعت زیست! باید گاهی روزه ی سکوت گرفت .
از میان سالهای طولانی پژوهش و سفرهایتان کدام بیش ازهمه در خاطرتان تاثیری جدی داشته است ؟
هر کدام از اینها در لحظه و آن خود پرتوی بسیار چشمگیری در ذهن دارند. در بلوچستان در یک روزبسیار گرم و خلونت در منطقه گوربند یک باد مرموز یک باد ساکت ، شمارا می برد به ژرفای سودا …در صحرای قره قوم در ترکمن صحرا غروبهایی که شغالها با هم می خواندند، ناله های شغال که دم غروب یک ریز ناله می کنند و سرٌی است که بشر هنوز آن را نمی داند.
جالب آنکه نمی دیدی و فقط ناله می شنیدی ، مناطق و رخدادهای آن ، منابع عالی الهامات هستند که در هیچ کلاس دانشگاهی و رتبه ی دانشگاهی نیست !
پس هر مکانی اتمسفری دارد که در جای دیگر نیست
دقیقاً.
برای نمونه در هنر آشپزی این روزها از فلان دانشگاه معتبر دنیا مدرکی می گیری اما اگر ذوقی نباشد، روحی در خوراک شما نیست .
بخشی از هنر دستانتان است که خدادادی است بخش دیگر الهامات و ذوقی است که کسی نمی داند از کجا سرچشمه می گیرد. فرا خدادای است.گاه تا مدتها از داشتن آن نعمت بی خبریم. درموسیقی شما بی نهایت دنبال زیبایی هستی. هر چیزی حد و نهایتی دارد اما در موسیقی به گفته ی مولوی :حرف و صوت و گفت را بر هم زنم /تا که بیاین هر سه با تو دم زنم… پس برای تمام مفاهیم ، واژه نیست !
یا به فرمایش بیدل دهلوی که بسیار زیبا تر گفته :
دی من و صوفی به درس معرفت پرداختیم/او رقمکمکرد و من دفتر نمیدانم چه شد/ بی دماغ طاقت از سودای هستی فارغ است/تا چو اشک از پا فتادم سر نمیدانم چه شد…اینجا فهم معرفت در زبان بیدل آسان نیست..
_ پیداست با افرادی خاص و بسیار دانا در رشته های گوناگون دمخور بوده اید !؟
من آموزگاران خوبی داشته ام؛
دکتر روشن روان ، جناب دین محمد زنگشاهی ، شاپور رحیمی ، فرهاد عندلیبی ، رسول ایزدیار ، وارتان ساهاکیان ، فربد یداللٰهی ، هوشنگ جاوید و … هر یک آنی داشتند و دارند . موسیقی یک “آن” است .آن هم برای هر کسی شکارشدنی نیست .آهنگی را می نوازی، زمانی دیگر نمی توانی… باید آن آنِ برق آسایشان را هم گرفت .
یک آن است که آنِ اوست …
آفرین از خرد دور شده ایم و ه یک ریز در چشم و هم چشمی هستیم. انتظار حمکت نمی رود .
به عنوان یک پژوهش گر موسیقی بومی ایران را به چند بخش تقسیم می کنید؟
پرسش خوبی است موسیقی بومی ایران بسته به قومیت ها ، آذری کرد لر لک گیلک تالش پارس و انشعابات خراسانی سپاهانی با احترام به تمامیت خاک جمهوری اسلامی باید نقشه را دیگر گون کنیم . گربه را نبینیم شتر را ببینیم .
یعنی از ایران و خراسان بزرگ تا تاجیکستان پیش برویم
آفرین . باید کمی جغرافیا را دستکاری کنیم . روزی فردی پرسید آیا یزد موسیقی محلی دارد؟
بله قطعه ی “جان من تو باشی” از یزد است. جناب دکتر کیوان پهلوان در یکی از جُنگ هایش با دایره به همراه پیانو نواخته اند.
لیک وقتی نقشه ی کشور را نگاه می کنیم با تقسیمات سیاسی امروز نمی خواند.
گویش سپاهانی خود ، بخشی موسیقایی است. گویشی زیبا که با سکوت ها و نوانس های ارکسترال ، گونهای نواختن بدون ساز است.
شاید برای همین است که بعضی آواز های این استان اینطور نمود پیدا می کنه آنهم مرتبه دارد . پس از آشنایی با تنها آواز پژوه ایرانی ، منصور اعظمی کیا آشنایی پیدا کردم ، به معنی دقیق تلفیق موسیقی و شعر پی بردم.
خود قومیت ها و فرهنگ هایشان چند گروهند موسیقی آذری سه یا چهارکارگان ویژه دارد موسیقی و سوگ و نوحه ها ، موسیقی پاپ همه فهم ، موسیقی عاشیقی ، موسیقی مُقام که موسیقی رسمی آذری است. بسیار جدی که گاوال نواز ، بهره های رزونانسی هم از ساز خود می گیرد.
در موسیقی کردستان هم کارگان درمانی همچنین در موسیقی خوزستان و هرمزگان موسیقی درمانی زار داریم موسیقی دژپیلی(دزفول) و موسیقی بختیاری نواحی عرب نشین، همه هویت دارند .
آیا اساسا ایرانی ها موسیقی منحصر به فردی دارند و آیا خط مشخصی هم دارد ؟
رنگین کمان را در نظر بگیرید مرز بین رنگها خیلی مشخص نیست و روی هم ایستاده اند.
موسیقی ترکمن و بلوچ از ردیف موسیقی ایران کلا جداست . زیرا ترکمن ها قومی هستند که بعدها ایرانی و مسلمان شدند و ریشه مغولی دارند . بلوچ هم موسیقی جداگانه و بیابانی دارد که بیشتر متعلق به سختی است و رنج که کمتر پیوندی با شهر داشته. خود موسیقیدانهایشان هم چندان خواهان پیوندِ با پایتخت نبوده اند. در موسیقی پژوهی بخش استدلالات و تبدیلات را باید دقیق بررسی کرد.
می توانیم از فرهنگ مردم به موسیقی آنان برسیم و از موسیقی به فرهنگ ودانش و تاریخ اقوام ؟
بخش مهم و پایانی موسیقی پژوهی یعنی همین . و از همین رو مبحثی میان رشته ای است میانِ موسیقی و مردم شناسی .
در حقیقت از راه هنر موسیقی ، توده ها و احوال آنها را می شناسید ، یا می توان گفت : از راه شناخت گروه های قومی و زبانی ، پی به لایه های پنهان موسیقی می برید.
اِتنو این واژه ی یونانی یعنی مردم یا توده ! پس نخست شناخت جغرافیای انسانی و پس از آن سیاسی و حتی حیوانی مناطق هدفِ بوم شناختی موسیقی برای اتنوموزیکولوژگ اهمیت دارد
که البته امروزه با ناسازگاری های محیطی ، یعنی درهم و برهم شدن ساختارهای دقیق شهری و روستایی کمی کار سخت شده!
امروز دیگر هر ناحیه ای روستا به شمار نمی آید و گسترش پدیده ای زننده و نازیبا به نام آپارتمان که شبها مزاحم جنبش باد و روزها مزاحم آفتاب زیباست و از درختان هم بلند تر است ، دیگرگونی هابی در رفتار طبیعت ایجاد کرده !
پاگرچه ریشه ی تاریخی موسیقی را دراقلیم و اقوام نمی توان به راحتی جست و چه آمد های تاریخی اش را نمی توان به راحتی تحلیل کرد که چگونه چنین ریتمی گرفته است آیا زندگی خشن امروز بر روی موسیقی معاصر تاثیری دارد یا نه بدنه اش را حفظ می کند؟
در موسیقی قومی شوربختانه از منظر پاپ که جوانها بیشتر با آن در تماس هستند بله و موسیقی رپ حتی به افغانستان و بلوچستان و کردستان هم رسیده است . آنچنان بد نیست . رپ و هر شیوه ای نیاز است ، تا آنجا که حریم شیوه های دیگر خدشه دار نشود .
آیا این نیاز است یا نیاز کاذب موسیقی است یا تاثیر کاذب داشته یا نه اصلا نیاز رشدی موسیقی بوده است؟
خطر آنجاست که این موسیقی با چیرگی و انهدام اندیشه های نوپا ، گوش ها را آلوده کند ,!
رپ که گونه ای موسیقی اعتراضی است در ایران کمی به بیراهه رفته . موسیقی رپ از کانادا می آید و اعتراض فرزندان تک والدینی ، اوباش و زندانیان محکوم به زندان ابد را بازگو می کند. که بازهم در آنجا با اندیشه ی بیشتری همذاه است ولی اینجا ما کورکورانه دنبال می کنیم.
پگاهی گفته می شود زبان را سخت نکنیم و با پذیرش برخی کلمات زبان را پویا کنیم. آیا در موسیقی پذیرفتنی است و از دید شما موسیقی باید سره بماند؟
_پرسش خوبی است. زبان و موسیقی یک چیز است زبان هم موسیقی دارد ،تأکید دارد اما در موسیقی خطرناک است اگر این به روز رسانی را تند پیش ببریم میشود سزارین . باید بگذاریم خود سر وقت هر چند سخت است و مادر اذیت می شود ، طبیعی به دنیا بیاید.
تار تار است و تنبور تنبور.پس نباید هر استادی ساز دیگر هم درس بدهد یا آن را به خیال خود آسان کند . هر سازی باید خودش باشد.
در واقع معتقدید سازشان بوی غربت می گیرد؟
_همان بلایی که سر غژک آوردند امروز و شده قیچک . آمده در کارگان موسیقی سنتی برای دکور و مانند کمانچه نواخته می شود .
جناب محمود پناله در تربت جام شاید تنها کسی باشد که غژک اتو کشیده ی شهری را طور زیبایی در گروه به کار می برد این کار همه نیست و در توانایی کسی است که موسیقی قومی را می شناخته و می داند چه می کند .
ساز کاخُن را ببینید .ساز کشور پرو که ایرانی می نشیند روی آن و تق تق روی آن می زند!
کاخن نواز باید فرهنگ موسیقی لاتین را بدانیم ، به ویژه سه ناحیه ی کوبا ، اسپانیا و آفریقا را بشناسد یا دست کم فرهنگ ریتمیک سه ناحیه را و تا حدی زبانشان را بشناسد .
از منظر دست آوردهای پژوهشی کدام بخش از موسیقی قومی ما شکل اصلی خود را تاکنون حفظ کرده است؟
یک بخشی از آن می تواند موسیقی ترکمن باشد.
به چه علت؟ منزوی بوده یا شانس بیشتری داشته؟
به فرهنگ کلان آنها ربط دارد وصلت نمی کنند با غریبه و موسیقی آنها وحشی است برای نوازنده غیر مغول و ترکمن نا آشناست باید با فرهنگ آنها در آمیخت درموسیقی ترکمن ریتم آشکار وجود ندارد .سه عنصر کوباهنگ ، هماهنگی و نغمه گی ، درست مانند همان رفتار غریب شمن ها ، با یک بی نظمی منظم ، کنار هم حرکت می کنند …
از چهره های موسیقایی این استان که مورد بی مهری قرار گرفته اند برایمان بگویید .
البته دوست گرامی در درجه ی نخست بدانیم و آگاه باشیم که آسیب این بی مهری ، پیش از آزار و رنجش هنرمندان استان ، مدیران و مردم خود البرز را دچار خسران کرده !
از دید من ، پرویز مرتضوی (نی نواز بزرگی که دیگر زنده نیست) رضا مهرآذر (خواننده ی شیوه ی تلفیقی) بیژن پرواز (نوازنده ی ارزنده ی ساز سه تار) عبدالعلی باقری نژاد (مرمت کار ساز ، سازگر ارزنده و زنده کننده ی چنگ در ایران ) وجناب شاپور رحیمی ، عمده ی این ستمدیدگان _و البته سرافرازان_ هنر نه تنها البرز که ایران ما هستند.
افزون بر اینکه برخی هنرمندنما نیز ، با کنش هایی ناپسند ، همچون آموزش چند ساز به گونه ی غلط و آشفته ، حریم دیگر دوستان را هم بی ارزش کرده اند و ستمگرتر از هر دشمنی هستند !
یا حجم گسترده ای از کتاب های آموزشی که بسیاری از اینها پر از اشکال و تکرار مکرراتند و …
غیبت یکباره و طولانی دکتر شاپور رحیمی چه بود ؟
مدیر پیشین مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی ، که بهترین ها را به موسیقی ایران پیشکش کردند ، زمانی دراز است که در خلوت و انزوایی تکان دهنده به سر می برند … آنجا مرکزی ویژه بود با آدمهایی که دیگر مانندشان در موسیقی ساخته و پرداخته نشد ! هنرکده ای فرادانشگاهی که به قهر و بی مهری جناب علی معلم دامغانی بسته شد !
رحیمی دوکار زیبا در کارنامه دارد و سرآمد آن شکوفه های جاویدان با تنظیم جناب عندلیبی روی اشعار شیخ جام و خلیفه عبدالصمد عندلیبی است . آن زمان ریتم های ۵ ضربی لنگ که از کردستان آمده بود در اجرای ایشان به گوش ها رسید و چکامه زیبای “گفتم غم تودارم گفتا غمت سرآید” را نخستین بار از زبان شاپور خان رحیمی شنیدیم و به خوبی دریافتیم چرا که خود حافظ شناسی دانا است.
دو سال پیش روز نخست ماه مبارک بود که برای نخستین بار ایشان را با شوقی فراوان میدیدم ، و در همان دیدار چه برخورد گرمی داشتند …
با تمامی شاگردان و گرایشمندان استاد ، تلاش داریم باز هم بر صحنه ها پدیدار شوند ، لیک هنوز دلشکستگی تعطیلی یکباره ی بهترین مرکز آموزشی موسیقی کشور ، از وجودشان بیرون رفتنی نیست و …
شاپور رحیمی تنها خواننده ی موسیقی کلاسیک ایرانی است که با پیانو به طور ویژه آشناست . تنها خواننده موسیقی ایران است که بعضی قابلیت های موسیقی نواحی ایران را می شناسد .خواننده ای است که همراه با استاد عبدالوهاب شهیدی جزو دو عودنواز ردیف دان به شمار می آیند .
همچنین دارنده ی تنها مدرک دکترای آواز ایرانی است .
اگر برنامه های پربیننده ی تلویزیون را در ذهن داشته باشید ، زمانی عبدالله علیمراد (پویانمای حرفه ای) تک فریمی ساخت به نام ” بهادر” که داستان زندگی موش هایی بود که مانند انسان می زیستند ، شیطنت می کردند ، می نواختند و می سرودند و … عود و آواز از ایشان بود که صدا را تند کرده بودند و روی کار گذاشته بودند و همان هم شد که گوش کودکان ما ، با ساختار موسیقی و آواز ایرانی به گونه ی کودکانه و البته دقیق ، انسی دوستانه گرفت و بزرگسالان هم شیفته ی ساز عود شده بودند.
اینها رخدادهایی بزرگ بودند که در سکوت آمدند و رفتند …
بیش از بیست و اندی سال گذشت و حیف که این خوبان به بی مهری برخی چه بالا و چه پایین در هم شکستند و آنان ندانستند وقتی اینان را می آزارند چه جنایتی می کنند !
روزنخست ماه رمضان که رفتیم قرار شد با برادرشان ساز بنوازیم.
من با ساز ارغنون که ارگ هندیست و نی برادرشان شاهرخ خان نوازشی کردیم . هرگز فکر نمی کردم با ساز سختی اینچنین بتوانم همنوازی ملودیک بکنم و این همنوایی را نفس حق این آدم درست کرد. در کاغذها ، لوح های افتخار و مدارک شاپور خان ، یادگارها ی بسیار زیبا و حسرت برانگیزی از گذشته تا به امروز بود .
در آزمون دوم باربد که بهترین های موسیقی ار آنجا به دنیای موسیقی وارد شدند، همانجا که پرویز مشکاتیان مقام نخست سنتور را در آن بدست آورد و شهرام ناظری در آواز و .. شجریان به ایشان گفته بود که : شاپور خان ، فرزند شهرام ناظری بیمار است در این برنامه شرکت نکن تا اگر حقی هست به ایشان برسد و … رحیمی هم همانجا نامه را پاره می کنند و بنا بر مردانگی ، هنری از خود نشان نمی دهند تا کسی دیگر خوش بدرخشد … یکبار پرسیدم استاد ، آیا جناب ناظری امروز به شما مهری دارد؟
لبخندی معنی دار زدند و به زمین خیره شدند.
بدانیم که بیشتر افرادی که امروز بر صحنه اند ، از فداکاری گمنامانی هستند که اگر نبودند ، اینها هم نبودند . جناب سالار عقیلی که از شاگردان استاد صدیق تعریف بودند، بارها بر رویصحنه و یا در برنامه های تلویزیونی از استادشان یاد کرده اند. این در حالی است که استاد تعریف از شهرت جناب عقیلی برخوردار نیستند.
گفت و گو با مهبد مکّی را همینجا به اتمام رساندم .
در تمام مدت وجودی بی قرار ، صدایی هوادار و گرم که گویی به جای نفس آتشی عجیب در حنجره داشت را حس کردم !
حتی در سکوت های طولانی و معنادارش فریاد را می شنوی .
نمی دانم این چشمانی که برقش تا عمق وجود آدم نفوذ می کند ، فردا روز کجای نقشه و در جست و جوی زبان و موسیقی کدام قومیت خواهد بود …
این گفتگو پایانی ندارد مانند همیشه انتهای آن باز است …لیک شاید روزی دیگر از نقطه ای دیگر پی گرفته شود.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰