ما در این مقاله قصد داریم به زندگی «باب مارلی»، خواننده معروف و مشهور جامائیکایی که در سبک رِگِی فعالیت میکرده است بپردازیم .
چرا به او لقب نماد جهانی «ماری جوانا» را دادهاند؟ چرا در دوران کودکی کف بینی میکرده، اما به یک باره کنار گذاشته و سراغ خوانندگی رفته است؟ وقتی او را «پسر سفید» نامیدند، او چه واکنشی نشان داد؟
باب مارلی کیست؟
موسیقی نو: «باب مارلی» در ۶ فوریه سال ۱۹۴۵ میلادی، در روستای کوچکی به نام «سنت آن پریش» در «جامائیکا» چشم به جهان گشود. پدر باب «نروال مارلی» بود که از نوادگان فردی انگلیسی بود. او یک کاپیتان نیروی دریایی سفید پوست جامائیکایی بود و هنگام تولد باب، حدود ۶۰ سال سن داشت. مادر باب یک دختر ۱۹ ساله روستایی به نام «سدلا بوکر» بود. به خاطر تفاوتهای نژادی که وجود داشت، باب مارلی را مسخره میکردند و همسایگانش او را به حالت تمسخر «پسر سفید» خطاب میکردند. این اتفاق تلخ برای او موجب شد تا در راهش مصممتر پیش برود و او همواره در جواب لقبی که به او داده بودند میگفت: «من طرف سفید پوستها نیستم، طرف سیاه پوستها هم نیستم، من فقط طرف خداوند هستم.»
جالب است بدانید که باب مارلی در جریان ترور ناموفق نخست وزیر جامائیکا، دچار آسیبهای سطحی شد.
آهنگهای معروف باب مارلی
باب مارلی چندین و چند آهنگ معروف داشته که حتی شهرتش را مدیون بعضی از همین آهنگها است. شما میتوانید تمام آهنگهای معروف این خواننده و نیز آخرین آهنگ او را از سایت soundcloud.com گوش داده و دانلود کنید.
جملات ماندگار باب مارلی
صحبتهای باب مارلی برای هوادارانش بسیار با ارزش و مهم بوده است، از این رو خیلی از هوادارانش صحبتهای او را در جایی یادداشت کرده و یا ضبط کردهاند.
بعضی از صحبتهای منتخب و پرطرفدار این خواننده مشهور عبارت است از:
میگویی باران را دوست دارم
اما وقتی باران میبارد چتر به دست میگیری!
میگویی آفتاب را دوست دارم
اما زیر نور خورشید به دنبال سایه میگردی!
میگویی باد را دوست دارم
اما وقتی باد میوزد پنجره را میبندی!
حالا دریاب وحشت مرا
وقتی میگویی دوستت دارم…
***********
زندگی یک جاده بزرگ با نشانههای زیاد است. بنابراین هنگامی که از آن میگذرید ذهن خود را مشغول نکنید. نفرت، بدبختی و حسادت را کنار بگذارید و افکار مثبت خود را دفن نکنید.
***********
من طرف سیاه پوستها نیستم، طرف سفید پوستها هم نیستم. من فقط طرف خداوند هستم.
***********
اگر موفق شدی به کسی خیانت کنید
آن شخص را احمق فرض نکنید
بلکه بدانید او خیلی بیشتر از آنچه لیاقت داشته اید؛
به شما اعتماد کرده است …!
***********
تنها برخی از مردم
باران را حس میکنند
بقیه فقط
خیس میشوند…
***********
اگه تونستی یه آدم اشتباهی رو اینقدر دوست داشته باشی؛
تصور کن یه ادم درست رو چقدر میتونی…
خردسالی خواننده و علاقه به کف بینی و پیش بینی آینده مردم
باب مارلی در کودکی علاقه داشت تا آینده مردم را با دیدن کف دستانشان به آنها بگوید. او آنقدر تلاش کرده بود و مهارت کافی کسب کرده بود که تقریبا حرفهای شده بود؛ اما به یک باره به سرش زد که به روستایشان برگردد و تمام گذشتهاش را دور بریزد و برای خودش هدفی درست و حسابی دست و پا کند؛ به همین خاطر به تمام دوستان و آشنایانش گفت میخواهد از این به بعد فقط روی خوانندگی تمرکز کند و اینگونه بود که مسیر زندگیاش با خوانندگی گره خورد.
باب مارلی به همراه دوستانش، بانی لیوینگستون و پیتر توش، وقت زیادی را صرف گوش کردن به آهنگهای مختلف در سبکی که علاقه داشت، میکرد. این سه نفر به همراه هم، گروهی تشکیل دادند و نام آن را «Wailing Wailers» گذاشتند (که بعدها به اختصار The Wailers نامیده شد).
باب مارلی و ماری جوانا
باب مارلی که از پیروان فرهنگ «راستافاریان» بود، موهای بلند و بافته شدهای داشت و «ماری جوانا» مصرف میکرد. او معتقد بود ماری جوانا یک گیاه مقدس است که باعث روشنگری میشود و این کار را بخش مهمی از فرهنگ راستافاریان میدانست. علاقه او به این گیاه تا حدی بود که خیلی از طرفداران باب به او لقب داده بودند که باب یک نماد جهانی ماری جوانا است.
همسر باب مارلی
«ریتا مارلی» همسر باب مارلی است که در طول زندگی باب، بسیار به او کمک کرده است. از زمانی که باب متوجه شد نوعی سرطان پوست بدخیم دارد؛ همسرش مدام در کنارش بود و تمام سعیاش را کرد تا باب روحیه خودش را نبازد و بتواند با این بیماری مبارزه کند. اگرچه باب هم مطابق میل همسرش و با خواست خودش به مبارزه با این بیماری برخاست؛ اما از آنجایی که دیر متوجه وجود چنین بیماری در بدنش شده بود، نتوانست به خوبی کنترلش کند و متاسفانه بیماری بر او غلبه کرد. پس از مرگ باب نیز همسرش به او وفادار ماند و تاکنون در سازمانهای خیریه مختلفی برای باب کارهای خیرانه انجام داده است و همسر باب حتی فرزندانش را نیز به این کار خداپسندانه تشویق میکند.
سالهای آخر حیات و مرگ باب مارلی
در سال ۱۹۷۷ میلادی، مشخص شد که باب به ملانومای بدخیم (نوعی سرطان پوست) مبتلا بود. او برای درمان به کشور آلمان سفر کرد. وقتی که بعد از گذشت هشت ماه تلاش برای درمان سرطانش، نتیجهای مشاهده نکرد، باب تصمیم گرفت تا به جامائیکا بازگردد. در زمان پرواز، هواپیمای باب مارلی به سوی جامائیکا، حال او شدیدا بد شد. هواپیمای او در میامی آمریکا، فرودی اضطراری داشت و فورا باب به بیمارستان فرستاده شد. او در حوالی صبح روز یازدهم ماه مه سال ۱۹۸۱ میلادی، در سن ۳۶ سالگی درگذشت. آخرین جمله او پیش از مرگ به پسرش این بود: «با پول نمیتوان زندگی را خرید».
منبع: bekhoun.com
«خوشحال می شویم نظر خود را درباره این مطلب بنویسید»
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰