به گزارش موسیقی نو به نقل از ایلنا، امید اسکندر (آهنگساز کتاب صوتی خمره) می گوید برای تمام لحظات ساخت موسیقی این اثر آهنگسازی کرده تا بتواند اثری منحصر به فرد به گوش مخاطب برساند. آهنگسازی و ضبط این کتاب صوتی زیر نظر هوشنگ مرادی کرمانی (نویسنده داستان) انجام شده است. درباره چگونی ساخت موسیقی اثر با آهنگساز آن گفتگو کردهایم که در ادامه میآید.
برای ساخت موسیقی داستان خمره با چه چالشهایی مواجه بودید؟
من با دو چالش اصلی در اجرای این پروژه مواجه بودم؛ یکی شهرت و اعتبار نام آقای هوشنگ مرادی کرمانی و دیگری، هزینه های فراوان آهنگسازی که معمولا برای فعالان فضاهای فرهنگی و کتاب زیاد است. درباره اولی باید بگویم که من از کودکی مخاطب جدی آقای مرادی کرمانی بودم و حالا که میتوانستم در تولید یکی از آثار نویسنده محبوبم نقشی داشته باشم، برایم مهم بود که بهترین توانایی خودم را نشان بدهم. یعنی بتوانم داستان و کلام را در قالب موسیقی نشان بدهم. و درباره مورد دوم، من باید تمام تلاشم را میکردم تا بتوانم با کمترین تجهیزات و هزینه، بهترین خروجی را در آهنگسازی ارائه کنم تا اثری در خور نام آقای مرادی کرمانی تولید و منتشر شود. تمام اینها باعث شد جوری تلاش کنم که انگار این اثر، آخرین اثری است که میسازم و باید بهترین کارم باشد.
در ساخت موسیقی اثر و درآوردن فضای روستا و نوجوانهای مدرسهای به چه نکاتی توجه کردید و چه سازهایی بیشتر به کارتان آمد؟
اصلیترینسازی که برایم مهم بود صدای آن در این اثر شنیده شود، ساز «کوزه» بود. در این کتاب، خمره شخصیت دارد و موثرترین عنصر داستان است و ساز کوزه و صدایی که از آن شنیده میشود، حتی فیزیک و اسم آن نیز مرا به یاد خمره میاندازد. این ساز هم به عنوانسازی که اثر را همراهی میکند و هم به عنوان ساز افکتیو، تداعیگر فضای داستان است.
آیا پیش از ساخت این موسیقی، «خمره» را خوانده بودید؟
من اولین باری که کتاب «خمره» را خواندم، نوجوان بودم. هنوز هم یادم هست که چطور در راه مدرسه داشتم این اثر را با اشتیاق میخواندم. البته قصههای مجید و داستان «پلو خورش» هم همیشه برایم دوستداشتنی بودند. به نظرم، صمیمیت، درونمایه و اصالت ایرانی باعث میشود که داستانهای آقای مرادی کرمانی در ذهن ثبت و ماندگار شود.
برای ساخت موسیقی با نویسنده آن چقدر در ارتباط بودید؟
در حین ساخت و پس از اتمام کار، پیوسته با آقای مرادی کرمانی و البته با آقای علیکرمی، گوینده این اثر، در ارتباط بودم. خصوصا که در این کتاب صوتی، غیر از آهنگسازی، تدوین اثر و طراحی جلوه های صوتی نیز بر عهده من بود و همین باعث میشد تا اثر را بارها و بارها بشنوم. از طرفی، هر طرحی که برای این اثر در ذهن من شکل میگرفت، در جلسات متعدد به آقای علیکرمی نیز اطلاع میدادم و آنقدر با یکدیگر در ارتباط بودیم تا آنچه دلخواهمان است، به ثمر برسد. چون برای ما مهم بود که خوانش، موسیقی و متن از یکدیگر جدا نباشند بلکه اثری منسجم و پیوسته شکل بگیرد. در کنار تمام این تلاشها، شرایط کرونا را نیز باید در نظر گرفت که باعث میشد گاهی این ارتباطات از راه دور شکل بگیرد و سختیهای خاص خودش را داشت.
و خاطرهای هم شکل گرفت؟
شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید که سال گذشته به یک روستای بسیار دورافتاده رفتم که دسترسی به آن سخت بود. اتفاقا آن خانهباغ قدیمی در کنار یک مدرسه بود. آنجا شنیدن صدای حیوانات مختلف مثل شغال و گرگ، صدای زنگ مدرسه و حتی افتادن صدای میوه ها و راه رفتن الاغ برایم جذابیت زیادی داشت تا بتوانم در اثر خودم از این موارد بهجا و درست استفاده کنم. اما یک اتفاق عجیب و ناراحتکننده نیز در میان این همه زیبایی هر روز رخ میداد. وقتی صدای زنگ مدرسه به گوش میرسید بچههای دوره راهنمایی سوار موتورهایشان میشدند و به خانه میرفتند. یعنی فقط چند دقیقه پس از شنیدن صدای زنگ مدرسه، صدای پنجاه تا شصت موتور به گوش میرسید و به جای روستا، فضای بازار بزرگ تهران در ذهنم تداعی میشد. هرچند، این فضا به داستان خمره مرتبط نمیشد و من همانطور که داستان نیاز داشت بیش از هر چیزی از صداهای طبیعی در زندگی روستایی استفاده کردم اما شنیدن چنین صداهای ناهنجاری در یک روستای بکر چندان خوشایند نیست.
جزئیاتی از ساخت موسیقی برای کتاب صوتی خمره./
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰