برای امرار معاش شعر نمی گویم

 

 

موسیقی نو: میثم امیراصلانی؛ وقتی که موزیک-ویدئوی «دلم گرفته برادر» را می بینم ، بعد از لذت بردن از صدای «علیرضا قربانی» که یکی از خواننده های محبوب من است، شعر این قطعه نظرم را جلب می کند. این ترانه را «مریم مروج» سروده است. با جستجوی نام این شاعر در فضای مجازی، به این می رسم که مروج، نوازنده «دوتار» نیز هست. شاعری که تو گویی با ساز خود هم شعر می گوید. اینک گفت و گوی  من و مریم مروج، دختری از دیار قوچان را بخوانید.

 

 

 

مریم مروج خودش را بیشتر شاعر می داند یا نوازنده؟

با سلام. اگر به این چیزی که من می نویسم بشود گفت شعر و اگر لایق نام نوازنده باشم، خب باید بگویم که هر دو علاقه ی من هستند و هیچ وقت ترجیحی بین این دو نتوانستم قائل بشوم. شعر و دوتار در زندگی من عناصر عجین شده ای هستند مثل نفس کشیدن.

 

 

احساس می کنید کدام جنبه یا جنبه‌های مشترک این دو شاخه یعنی شعر و موسیقی برای شما اهمیت دارد که باعث شده سال‌ها، هم شاعری کنید و هم نوازندگی و اولویتی برای هیچکدام قایل نباشید‌؟

از وقتی خودم را شناختم دوتار نواختم و شعر نوشتم, هر دو با من بودند و با من رشد کردند و کماکان در حال یادگیری هستم. برای من شعر و موسیقی همراه با هم تعریف شده اند و تصور یکی بدون دیگری برایم غیرممکن است.

 

 

چه شد که احساس کردید شعر شما برای خواندن خواننده‌ای مناسب است و چه شد که آقای علیرضا قربانی شعر شما را خواند؟

این احساس که شعرم را با آواز خوشِ مورد علاقه ام بشنوم همیشه با من همراه بود و گمانم برای هر شاعری تجربه ی لذت بخشی هست.

شعر قطعه ی «دلم گرفته» مربوط به سال ها پیش هست که با نگاه اعتراضی نوشته بودم و به لطف فضای مجازی و اینستاگرام این امکان فراهم شد و شعر مورد توجه و لطف استاد قربانی قرار گرفت و این قطعه متولد شد.

 

 

به جز آقای قربانی با خواننده دیگری هم همکاری داشته‌اید؟

پس از انتشار قطعه ی «دلم‌گرفته» پیشنهاداتی داشتم که سعی کردم گزیده و محتاط کار کنم. از این میان پیشنهاد خواننده ی جوان و کاربلد جناب شیخی عزیز را پذیرفتم و قطعه «کجایی» شکل گرفت که به تازگی منتشر شد و مورد استقبال واقع شد.

 

 

چرا فکر ترانه گفتن زودتر در شما زنده نشد و چرا مثل خیلی‌ها از راه گفتن ترانه برای خواننده‌ها امرار معاش نمی‌کنید؟

هنر وسیله ی امرار معاش نیست. کاربرد هنر چیز دیگریست که در این گفت و گو نمی گنجد. این که محضِ امرار معاش شعر بنویسم دغدغه ی من نبوده و نیست. ترجیحم این است که از دغدغه هایم بنویسم.

در این میان اگر هم شعرم با ملودی همراه بشود استقبال می کنم.

 

 

کمی از قوچان بگویید. جایگاه هنر و به ویژه موسیقی در این شهر کجاست؟

درباره ی قوچان و جایگاهش در موسیقی بخصوص دوتار باید بگویم که قوچان از گذشته تا هم اکنون مهدِ پرورشِ اساتید و نوازنده های بسیاری بوده و هست. از میان این اساتید می توانم به زنده نامان حاج قربان سلیمانی, حاج حسین یگانه و اسماعیل ستارزاده اشاره کنم البته که بسیارند اساتید عزیزی که هم اکنون به آموزش و پرورش هنرجویان مشغولند و در حفظ نغمات دوتار نقش بسزایی دارند که از آوردن نام این عزیزان خودداری می کنم که سخن طولانی خواهد شد .

 

 

برای فراگیری و انجام کار موسیقی با مخالفت خانواده مواجه نشده‌اید؟

خوشبختانه در خانواده ی من موسیقی و فعالیت در این زمینه موروثی هست و همیشه مشوق و همراهم بوده اند.

پدربزرگ و پدرم استاد محمدرضا مروج در حفظ و آموزش رقص محلی کرمانجی نقش بسزایی داشتند. همچنین پدر و برادرانم نوازنده دوتار و سازگر هستند و خواهر بزرگترم هم نوازنده دوتار هستند و سال ها پیش به عنوان جوان برتر معرفی شدند.

 

 

آیا آموزش دوتار هم می دهید؟

بله. آنچه را که طی سالیان آموختم به علاقه مندان منتقل می کنم البته نه با عناوینی چون «استاد و بخشی» که به علتِ غفلت و عدمِ آگاهی و گاهاً لطفِ مخاطب یدک می کشم.

 

 

هنگام آموزش دوتار، شعر یا آواز هم می‌خوانید؟

بیشتر نغمات دوتار همراه با شعری هستند که داستان حماسی یا عاشقانه ای را روایت می کند و پیش می آید که برای درک بهتر یک قطعه لازم شده که همراه با ساز زمزمه ای هم بکنم.

 

 

شاگردان دوتار شما چقدر از شاعری شما خبر دارند؟

تقریبا بیشترِ علاقه مندانی که برای یادگیری دوتار به من مراجعه می کنند از صفحه ی شخصی من در فضای مجازی با من ارتباط می گیرند به همین جهت بله مطلع هستند.

 

 

تا حالا شده هنگام دوتار نوازی، از شعرهای خودتان بخوانید؟ در خلوت یا در جمع.

برای من به عنوان شاعر همیشه جالب بوده که روی ملودی های دوتار شعر بنویسم و اجرا کنم.

به همین خاطر روی چند نغمه شعر نوشتم اما هنوز مجالِ اجرا و اشتراک گذاری نبوده و در خلوتِ خودم مانده اند.

 

 

برخی از شعرهای شما، یا اظهارنظرهایتان در شبکه‌های اجتماعی، کنایه از نگاه اعتراضی نسبت به اوضاع اجتماعی و سیاسی کشور دارد. قبول دارید؟

قطعا هدف هنر, نقد در جهتِ سازندگی هست.

مسائل و مشکلات جامعه دغدغه ی همیشه ی من بوده و هست و سعیِ من بر این هست که از شعرم در جهتِ آگاه سازی و شناخت و رفع مشکلات اجتماع بویژه قشرِ محروم استفاده کنم.

 

 

به عنوان هنرمند چه کاری از دست شما بر می‌آید تا اوضاع کمی بهتر شود و اگر نتوانستید بر جامعه تاثیر بگذارید، برای حال خوب خودتان چه کار می کنید؟

وظیفه ی هنرمند آگاهی بخشی و دغدغه مند بودن هست. وظیفه ی شعر, یک قطعه موسیقی, آگاهی بخشی است و باید در بهبودِ شرایط و احوالِ مردم موثر باشد.

اگر حالِ مردم و جامعه خوب نباشد و من به عنوانِ عضوِ کوچک و بی هنرِ جامعه ی هنری نتوانم تاثیرگذار باشم باید بگویم  «هنرمندِ مرده» لقبِ شایسته تری ست.

 

 

اوضاع شعر، ترانه، موسیقی و به طور کلی هنر را در کشورمان چگونه ارزیابی و آینده را چه طور پیش‌بینی می‌کنید؟

صاحب نظر نیستم.

«ظاهرا» همه چیز خوب است.

 

 

در آخر هرچه دل تنگتان می‌خواهد بگویید.

مسلما در این مجال نمی توانم هر آنچه دلِ تنگم می خواهد بگویم.

سپاسگزارم از شما که این فرصت را فراهم آوردید.

.