استاد «محمدرضا شجریان» خسرو آواز ایران/تسلط و استادی در آواز

 

 

 

موسیقی نو: حمیدرضا ولیان؛ آوا و نوا در همه موجودات وجود دارد. آن مقدار که علم و دانش بشری پیشرفت کرده، فهمیده است که علاوه بر انسان ها و حیوانات، گیاهان نیز صداهای خاص خود را دارند. برخی از پژوهشگران بین المللی، براثر کشفیات فضاپیماها، صداهایی از محیط سیارات را ثبت و ضبط کرده اند. از همین رو، وجود آوا منحصر به انسان نیست.

اما آنچه انسان را در این موضوع متفاوت از دیگر مخلوقات می کند، توانایی او برای ساخت و استفاده از لغات و جملات در قالب نثر و نظم است. این مسأله، وقتی با الحان و نغمات در هم می آمیزد رنگ دیگری می یابد که به مفهوم اصطلاحی به آن آواز می گویند.

همواره صدای خوش، که در جلوه هنری اش همان آوازخوانی است، مورد توجه بشر بوده است و خوانندگان در کوی و برزن، در میان ارباب و رعیت، پادشاه و گدا، امیر و فقیر و… گرامی و ارجمند بوده اند. در میان پارسی گویان نیز، آواز و صدای خوش جایگاه ویژه ای داشت. گاهی در آیین های مذهبی و گاهی در جشن ها و مراسم بزمی.

بی گمان در ۵۰ ساله اخیر، هیچ خواننده ای به اندازه استاد «محمدرضا شجریان»، آواز نخواند. او که خواندن را از دوران کودکی با قرائت نغمات قرآنی آغاز کرد در دوران نوجوانی و جوانی، آوازخوانی فارسی را نیز آموخت و تا پایان دوره عمر هنری اش، آوختن آواز را رها نکرد.

شجریان، به اعتبار و اعتقاد بسیاری از خبرگان و اهالی موسیقی، علاوه بر آن که، آواز خواند، آواز موسیقی کلاسیک ایران را نیز حفظ کرد. بسیاری اورا یگانه سردار حفظ این، میراث ماندگار فرهنگ و هنر ایران زمین می دانند.

تلاش و ویژگی شجریان، در آوازخوانی، او را دارای مکتبی کرد که به عقیده برخی صاحب نظران به جرأت می توان از آن به مکتب شجریان در آوازخوانی یاد کرد. او که با ممارست و تمرین، مجالست و پشتکار، قریب به همه آوازهای صفحات ضبط شده تاریخ گذشته را به دفعات آموخت و به خاطر سپرد. شجریان، با موانست و شاگردی مستمر در محضر بزرگانی همچون استادان مهرتاش، برومند، دوامی، عبادی، پایور، عمومی، دادبه و دیگران، شناخت آوازهای گذشته را با زیر و بم ها ، تکنیک ها فرا گرفت و دانش خوانندگی اش را گنجینه ای از تاریخ آوازخوانی ایران کرد. از درایت های او دقت نظر و کسب استفاده سمعی از آوازهای کسانی همچون استادان: بنان، شهیدی، ایرج و… است که تا علاوه بر پیشینیانش، بر روش آوازی معاصرین نیز مسلط باشد.

به عقیده او :«آواز، آمیزه ای از دو توانایی در آدمی است، یکی توانایی درک موسیقی؛ و دوم، توانایی دربیان و نطق، نیز همین دو توانایی بوده که امکان حادثه ای به نام شعر را در عرصه ی ذهن و روان انسان فراهم ساخته است.» شجریان آواز را کمال قوه ی نطق می داند و می گوید: «با پیوند خوردن هنر موسیقی و شعر و وجود توانایی آدمی در زمینه هی نطق و استفاده هماهنگ از فیزیک حنجره، واقعیتی پدیدی می آید که آن را آواز می نامیم. پس آواز را می توان کمال قوه نطق دانست؛ قوع یی که به آدمی نسبت به دیگر موجودات ذی حیات، برتری بخشیده است.»

برای شخصیت هنری مثل استاد شجریان که بیش از ۷۰ سال را در خواندن و آوازخوانی بصورت حرفه ای سپری کرده است آواز خوانی یک هدف نیست بلکه یک وسیله است. «آواز، از بعد کارکردهای اجتماعی و مردم شناختی، مناسبات فرهنگی شاعر، موسیقی دان و خواننده را با محیطی که در آن می زید، مشخص می سازد. هرچند سویه ی هنری موسیقی و شعر و آواز، جهانی است.»

 

 

شجریان، در حفظ و ارتقای آواز موسیقی ایرانی هر چه در توان داشت را به کار گرفت. در فراگیری از هیچ فرصتی دریغ نکردو این فراگیری محدود به اساتید ویا همکاران حرفه ای نبود. هر کجا آوازی بود که احتمال آن می رفت که او، نکته ای از آن فرا گیرد در آن محفل و مجلس حاضر می شد. چه در قهوه خانه ها ، چه در مجالس روضه.  او از دیگرسوی از هر فرصتی برای تبیین جایگاه و نقش و اهمیت آواز در موسیقی ایران برای حفظ فرهنگ و ادبیات استفاده می کرد. سخنرانی و شاگردپروری می کرد. او آنقدر خواند که دیگر موسیقی کلاسیک ایران برای بسیاری از ایرانیان و بعضی از مردمان سایر کشورها با صدا و آواز او شناخته می شود. بگونه ای که می توان به عقیده بسیاری از موسیقدانان، موسیقی کلاسیک ایران را به قبل و بعد از شجریان تقسیم کرد.

او می گوید: «من زمانی می توانم شجریان باشم که در کار موسیقی وقت بگذارم؛ اگر اینچنین نباشد که من شجریان نیستم. من آن قدر آوازهای خوب شنیده ام و خوانده ام که یک نفر باید در حد من یا بهتر از من آواز بخواند تا خوشم بیاید.»

البته آواز خوانی او در اثر مجاورت با اساتیدی همچون برومند متفاوت شد و دیگر از آن چهچه های پی درپی تک نفس که در اوایل  ورودش به رادیو در برنامه های متعدد اجرا می کرد خبری نبود و تحریرهای به جا و سنجیده را جایگزین چهچهه های متداول کرد. شجریان پس از انقلاب، در اثر دو اتفاق مهم، رسالت خود را در مسیر آواز موسیقی ایرانی ادا کرد. اولین اتفاق، وقوع تحولات اجتماعی و سیاسی انقلاب بود که به نوعی سدی بر سیلی شد که جریان جاری اش می رفت که موسیقی ملی و بومی ایران را با خود ببرد. جریانی که شجریان و دلسوزان گروه چاووش، برای مقابله با مسیرحاکم، از رادیو و تلویزیون کناره گرفتند. وقوع انقلاب، عرصه مناسبی بود که در فضای خالی موسیقی در ایران، به دوران موسیقی اصیل بازگشت کنیم و فرصت شنیده شدن برای موسیقی کلاسیک ایرانی بیشتر فراهم شود.

اتفاق دوم که تغییر اساسی در آوازخوانی استاد شجریان بود، آشنایی او با استاد دادبه در سال ۱۳۵۸ بود. درس گفتارهایی که در جلسات مستمر چند ساله او و استاد دادبه جریان یافت موجب تغییر بنیادین در نگرش محمدرضا شجریان، نسبت به آواز ، آوازخوانی ، شعر ، ادبیات و رابطه آنها با محیط اجتماعی ، هنر ، فرهنگ و نیز جامعه انسانی و بشری شد. این تغییر رویکرد را می توان در آوازهای او در آلبوم های پس از سال ۱۳۵۸ به خوبی دید و شنید. خودش می گوید: «این صدا و آواز برای اینکه بخواهد آنچه را که مربوط به دل های پاک است بیان کند، باید تربیت شده باشد. معلم هایی می توانند چنین درس هایی به او بدهند که زندگی را شناخته باشند. اینها آن معنویتی ست که اگر در درون هنرمند به وجود بیاید، خواهی نخواهی، در آوازش بروز می کند. بدون اینکه خود هنرمند خواسته باشد به شکل تصنعی این را به آوازش بدهد.»

بحث پیرامون کیفت صدا، قدرت  ویژگی های آواز شجریان، نیازمند فرصت مستقل دیگری است و در این یادداشت صرفا، به نقش او در آواز و نقش آواز در او، اشاره و مرور مختصری می کنیم.

شجریان در آوازخوانی بعد از دوران تحول، متاثر از آن دو اتفاق مهم در زندگی، به پختگی و بلوغ کامل و شایسته ای رسید که آوازش جمع گلچین شده ای از تاریخ آواز خوانان بنام ایران و دستچینی از آموخته های روزآمدش بود که با خلاقیت های ویژه اش از حنجره اش اجرا می کرد. او در این رهیافت نو، بیشتر از آنکه بخواهد شنونده را مجذوب خود کند ، توجه مخاطب را به شعر و معانی آن معطوف می کرد. شاید بتوان گفت، شجریان در این عرصه توانست به قدرت و شیوه ای دست پیدا کند که تقلید درست ایرانی، از سبک قرآن مصطفی اسماعیل در قرائت قرآن کند. سبکی که با وجود بهره گیری از بالاترین سطح تکنیک ها و نغمات و الحان، شنونده را به معانی و مفهوم آیات قرآن توجه می دهد. شجریان نیز در این سیاق، شنونده علاقه مند را به معانی و مفهوم نهفته در شعر هدایت می کند. گرچه در همان زمان مبهوت و مسحور صوت خوش و آواز دل انگیزش نیز می شود.  یکی از نقاط برجسته این شیوه دست یافته استاد شجریان را می توان در اجرای آلبوم زمستان دید که با بداهه خوانی و تغییر لحن، شعر را چنان عمیق به جان مخاطب می نشاند که گویی تصویرگری هنرمند، از زمستان و شعر اخوان نقاشی می کشد.

آواز و آواز خواندن برای حفظ شعر و ادبیات که محمل پیام و عنصر ارتباطی هنرمند برای ارتباط با جامعه است همواره دغدغه استاد محمدرضا شجریان بود. او که عمری را برای حفظ و پاسداشت میراث فرهنگ و هنر ایران ، تلاش کرد و زحمات بسیاری کشید تا آواز به جایگاه شایسته ای برسد نگران آواز بود. شجریان می گوید: «در زمینه آواز باید بگویم که آواز ما دارد پس می رود و این باعث نگرانی ست. الان همه روی آورده اند به تصنیف و ترانه، صدای خوب در میان جوان ها هست. اما من به عنوان محمدرضا شجریان، کارهایی که ارائه می کنند، نمی پسندم و خوشم نمی آید. »

برای او که اجراهای صحنه ای بسیاری در کشورهای مختلف داشت و ایران و جهان از قدرت آوازش لذت می بردند، آواز وسیله ای بود برای بیان نظرات و دیدگاه هایش. «شعرها باید با حال و هوای خودم، جامعه و مردم سازگاری داشته باشد.» شجریان، حنجره اش را بگونه ای تعلیم داد که به مانند یک ساز کوک شود و به مقتضای هرشعر درهر اجرا بتواند هنرنمایی کند.

 

 

بیش از ۷ دهه آواز خوانی و بیش از نیم قرن آوازخوانی حرفه ای او را به ویژگی و شروط اصلی برای خواندن رساند: «اول، صدا؛ دوم، گوش حساس؛ وبعد هوش و استعداد موسیقایی، عشق و پشتکار، داشتن مربی و محیط خوب و وقت کافی برای تمرین، درک ریتم و متر و زمان بندی آواز، خلاقیت و ابداع، روحیه و شخصیت قوی و بدون ترس و فرهنگ خانوادگی و گوهرانسانی.. از شرایط اصلی خواندن است.»

اگر بدیده انصاف بنگریم، صفات و خصوصیاتی که استاد شجریان برشمرد در وجودش برای سال های متمادی فعالیت هنری استوار و با ثبات قدم پابرجا بود.

این یادداشت نگاهی محدود به برخی زوایای هنری استاد شجریان در بخش آواز بود. مروری که بی گمان با توجه به جایگاه و نقش آفرینی استاد شجریان در آواز موسیقی ایرانی ، ناکافی و نارساست. باشد که محققان و پژوهشگران، این مطلب را سرآغازی کنند برای پرداختن به هنر آوازی استاد محمدرضا شجریان که به تعبیر شاعر و ترانه سرای معاصر ایران، «خسرو آواز ایران» لقب گرفت.

در یادداشت بعد به ابعاد دیگر زندگی هنری استاد محمدرضا شجریان خواهیم پرداخت.