آواز بنایان؛ میراثی از گذشته

آواز بنایان

 

کامیار صلواتی با موضوع «آواز بنایان در ایران» درباره کارآواهایی که از خلال مستندات تاریخی یافت می‌شوند، گفت: معماران ایرانی مانند بسیاری از پیشه‌های دیگر حین کار آوازهایی می‌خواندند. حتی این سنّت بعدها تا دوره‌هایی میان قشر معماران سنتی و تجربی ادامه پیدا کرد.

به گزارش موسیقی نو به نقل از  ایسنا، این پژوهشگر در وبیناری که به‌ میزبانیِ انجمن مطالعات معماری دانشگاه تهران درباره «آواز بنایان در ایران» برگزار شد درباره مستندات حاضر اظهار کرد: برخی از مستندات و توصیفات از این آوازها به دوران قاجار برمی‌گردد؛ نه‌چندان پیش و نه‌چندان پس. اما لزوماً به این‌ معنا نیست که این آوازها حتماً برای دوران قاجار بوده‌ باشند، اما عموم توصیفاتی که از آن‌ها موجود است، برای آن دوره‌ است. و به‌دلیل ویژگی‌هایی که درباره آن‌ها ذکر می‌شود، با اطمینان بیشتری می‌توان گفت آوازه‌خوانی حین بنّایی در دوره قاجار، به‌خصوص در شهرهای مرکزی، رایج‌تر بوده‌اند.

صلواتی درباره معنای ضمنی کارآوا چنین بیان کرد: پیش از هرچیز می‌بایست تعریف «کارآوا» یا «worksong» را مورد بررسی قرار داد؛ این‌که کارآواها چه تعریف و چه دسته‌بندی‌ای دارند. کارآواها دو دسته کلی دارند؛ یکی ترانه‌ها و آوازهایی‌ هستند که درباره یک عمل و کار هستند و احتمالاً در ازای آن دستمزدی دریافت می‌شود، و دیگری ترانه‌هایی هستند که حینِ انجام کار خوانده‌ می‌شوند. این دو دسته تفاوت‌های اساسی دارند. ترانه‌هایی که درباره کار خوانده می‌شوند، طبیعتاً از نظر فرم و شعر و موسیقی آزادترند؛ به‌ این‌ خاطر که قید و بندِ محدودکننده کاربردی در آن‌ها وجود ندارد. مثلاً فرض کنید چندین معمار در جمعی نشسته‌اند، غذا می‌خورند و ترانه‌ای درباره معماری که حاوی مضامین درددل کردن است، می‌خوانند؛ این یک نوع از کارآواست. یا فرض کنید فردی ترانه‌ای را ساخته یا به‌صورت جمعی ردوبدل و نقل شده‌ که درباره مصائب کشاورزی‌ است. این ممکن است از منظر موسیقی‌شناسی از نظر متریک آزادتر یا با وزنی کمتر باشد، یا ‌که ملودی‌اش بالا و پایینِ‌ زیاد و فرمی ساده یا پیچیده‌ داشته‌ باشد.

این پژوهشگر حوزه موسیقی و معماری درباره ویژگی‌های ترانه‌های کار شرح داد: ترانه‌هایی که حین کار خوانده و اجرا می‌شوند، به کار پیچیده‌تر و مقیدتر هستند. اولین نکته درباره کارآواها این است که از آن‌جایی‌که حین انجام فعالیتی خوانده می‌شوند، بعضی چیزها را نمی‌توانند داشته‌‎ باشند؛ این ترانه‌ها از خودِ کار و یا از ریتم انجام کار تأثیر می‌گیرند و بر نحوه انجام آن تأثیر می‌گذارند. از ترانه‌هایی که در دسته اول قرار می‌گیرند می‌توان به شعرِ «یه‌وقت بنّا نشی، بنّا بی‌عاره/ سه روز کار می‌کنه، ده روز بی‌کاره» اشاره کرد که در دستگاه ابوعطا خوانده می‎‌شود. موقع خواندن به ذهن متبادر می‎‌شود که چندین بنّا جمع شده‌اند و از مصائب کارشان می‌گویند و گله می‌کنند. البته لازم به ذکر است که کارآواها صرفاً مختص به ایران نیستند. معروف است که در آمریکا موسیقی «بلوز» که خود ریشه مهم بسیاری از سبک‌های بزرگ موسیقایی‌‎ است، توسط کشاورزانی که بر زمین‌ها کار می‌کردند، به‌وجود ‌آمده‌ است. کارآواها ذاتاً نوعی از موسیقی هستند که می‌توانند خیلی آزاد باشند، و تقیّدی نیست که در دستگاه، ریتم، متر و فرم خاصی خوانده‌ شوند، و مشخصاً نمی‌توان چندان راحت آن‌ها را شناسایی کرد.

صلواتی ادامه داد: دسته دوم کارآواها که حین عمل و یا کاری خوانده می‌شوند، داستان متفاوتی دارند. در کتاب معروفی از ابوالفرج اصفهانی، به نام «الاَغانی» درباره افسانه‌ها، شعرها،‌ قصه‌ها،‌ موسیقی و اساطیرِ اعراب شبه‌جزیره نیز نقل قول‌هایی درباره کارآواها وجود دارد. اما اگر بخواهیم به منابع قرون نزدیک‌تر استناد کنیم، می‌توانیم از سفرنامه شاردن وام بگیریم. شاردن یکی از اولین کسانی‌ است که در آثارش مطالبی درباره کارآواها نوشته‌ است. او در دوره صفویه به ایران می‌آید و درباره معماری در ایران سخن می‌گوید. عبارتی در سفرنامه او وجود دارد که می‌گوید: «بنایان به‎‌هنگام کار کردن، پیوسته با آهنگ و آواز از کارگران خشت و آجر می‌طلبند.» چیزی‌که می‌توان از این نقل قول فهمید این است که آوازها یک ویژگی کارکردی دارند و آن «طلبیدن خشت و آجر» است.

او ضمن بیان تمایزی که میانِ بنّا و کارگر در این ترانه‎‌ها وجود دارد، درباره مطالعات تاریخی در این زمینه توضیح داد: با توصیفات شاردن از این صحنه، احتمالاً بنّاها روی دیوار یا بلندی ایستاده‌اند و کارگران در حال پرتاب خشت و آجر از پایین هستند. موسیقی این‌جا نقش و کارکرد را مشخص می‌کند. سند دیگری نیز وجود دارد که به دوران ناصرالدین‌شاه برمی‌گردد. لیدی شیل که همسر سفیر بریتانیا در ایران بود، سفرنامه‌ای دارد که برخی از توصیفات آن اهمیت زیادی دارد. او نقل می‌کند که: «در آجرکاری و بنّایی، آجر را دست‌به‌دست می‌چرخاندند تا به استاد برسد.» او می‌گوید: «کارگران برای همکاری آواز یکنواختی می‌خوانند». «خشت بده»، «آجر بده» و… نمونه‌هایی از این کلام‌ها هستند. توصیف بعدی برای یاکوب ادوارد پولاک است، که در زمان ناصرالدین‌شاه به ایران وارد شد و می‌گوید: «بنّاها، کارگران و استادان اغلب اهل کاشان‌اند و عادت دارند که همیشه ضمن کار آواز بخوانند. بنّا با آوازی یکنواخت از شاگردها و عمله‌ها وسایل و مصالح مورداحتیاج خود را می‌خواهد». ساموئل بنجامین که اولین دیپلمات و سفیر آمریکایی در ایران بود در سفرنامه‌ای که به نام «ایران و ایرانیان» نگاشته، درباره معماران آوازه‌خوان توضیحاتی آورده‌ است:‌ «استادها و بنّاهای ایرانی در موقع کار خیلی تماشایی هستند. آن‌ها قباهای بلندی را که تا زیرِ زانو می‌رسد، می‌پوشند و آستین‌های خود را بالا می‌زنند و در موقع کار تحرک زیادی دارند. استاد بنّا از بالای دیوار، درحالی‌که مشغول کار است، آواز خوانده و با آهنگ به کارگری که پایین ایستاده‌ است، درحالی‌که آجر با خشت را به طرف او پرتاب می‌کند، جواب می‌دهد: «… بردار جانم این هم آجر، بگیر…». توصیف بعدی از آن کلود آنه است که دو یا سه سال پس از انقلاب مشروطه به ایران می‌آید و با ماشین ایران را می‌گردد. او هم می‌نویسد: «روی دیواری که سرگرم ساختن آن هستند، ده‌تا بنّا سرگرم کارند. چند نفر ملات‌ها را با ماله روی دیوار پهن می‌کنند و چند نفری دیگر روی ملات‌ها آجر می‌چینند. روی زمین ۱۰ یا ۱۲ نفر عمله آجرها را دانه‌به‌دانه به طرف بنّاها که بالای دیوار در ارتفاع هفت تا هشت‌متری ایستاده‌اند میان هوا پرتاب می‌کنند. هیچ کلامی نمی‌تواند تصوّر آن ظرافت و نرمی و شیرینی حرکت شاگرد بنّا را هنگام پرتاب آجر به هوا و نیز طرز ماهرانه گرفتن آن به دست کارگری که روی دیوار است به ذهن منتقل کند […] این بنّاها برای خوشحالی ما و عشق‌مان به تماشای حرکات‌شان بازیگری می‌کنند و برای تنظیم آهنگ  و میزان کردن حرکات این بازی، ضمن کار آواز سر می‌دهند. بنّای سرِ دیوار آجرها را به‌تعدادی که لازم دارد با وزن و قافیه‌های کودکانه‌ای از شاگردش می‌خواهد که کمابیش معنایش چنین است: «پسرعموجون، یه آجر بده بالا/ پسرعموجون، دوتا بده بالا/ پسرعموجون، به یکی یه دوتا بده بالا.» بعضی از این بنّاهای آجرچین، به‌سبب صدای خوش‌شان به‌عنوان آوازه‌خوان شهرت و آوازه‌ای دارند و ما امروز صدای مشهورترین آن‌ها را در اصفهان می‌شنویم. با این توصیف، یک ساختمان در حال بنّایی درست مثل یک کندوی زنبور عسل پر از جنبش و آواز است.»

 

کامیار صلواتی

 

سردبیرِ مجله «دالان» درباره عللِ احتمالیِ آوازه‌خوانی معماران قدیم بیان کرد: آن‌ها احتمالاً به‌این‌خاطر آواز می‌خوانند که ریتم کارشان حفظ و تنظیم شود و بتوانند سرعت‌شان را افزایش دهند. نمونه آن در نانواها نیز قابل‌مشاهده است. بنایان در حقیقت برای تنظیم حرکات و ریتم پرتاب این آجرهاست که آواز سر می‌دهند. محتوای شعرِ آوازها، صرفاً کاری‌ است و چیزی غیر از آن نیست. در واقع با نوع اول کارآواها تفاوت دارد. در نوع اول صحبت سختی‌های بنّایی و مقنّی بودن در میان بود. نکته‌ای که کلود آنه نیز به آن اشاره کرده‌ بود این است که بعضی از این بنّاها، آوازخوان‌های معروفی هم هستند و می‌شد صدای‌شان را در اصفهان قدیم شنید. به‌طور کلی، تصویر بسیار زیبا و خوبی توصیف می‌شود از ساختمانی که مداماً صدای زمزمه‌ آوازی از هرجای آن شنیده می‌شود.

او افزود: مرتضی احمدی نیز راجع‌به آواز کوچه‌باغی و بنّایی پیوندی برقرار می‌کند. با استناد به مطالعات، احتمالی که به ذهن متبادر می‌شود، این است که تا دوره پهلوی، این رسم کماکان برقرار بوده‌ است. در منبع دیگری به نام «بیرجندنامه» توصیفی وجود دارد که جالب به‌نظر می‌رسد. نوشته که در بیرجند وقتی می‌خواستند ساختمانی را بسازند، عده‌ای از کارگران روی زمین و عده‌ای دیگر بر روی داربست‌های متصل به دیوار می‌ایستادند. کارگران روی زمین با بیل کاهگِل‌ها را پُر و به بالا پرتاب می‌کرده‌اند.

این پژوهشگر حوزه موسیقی و معماری درباره سبک این آوازها گفت: آوازهای «کوچه‌باغی» و آواز «بیات تهران»، آوازهایی هستند که پایگاه اجتماعی‌شان جنوب شهر تهران است و فرهنگ مردسالارتری بر آن حاکم است. بدین‌صورت که شب‌هنگام افراد مست در کوچه‌ها پرسه می‌زدند و آواز می‌خواندند. به‌طور کلی انگاره‌ها بر این است که آواز کوچه‌باغی فاصله‌ای با موسیقی کلاسیکِ فرهیخته ایرانی دارد و کمی از نظر شأن هنری و اجتماعی پایین‌تر قلمداد می‌شود. شاید بر همین اساس، گفته‌می‌شود که بسیاری از بنایان و کارگران به سبک کوچه‌باغی آواز می‌خواندند.

 

پوستر آواز بنایان

 

کامیار صلواتی در پایان و در اشاره به کارکرد هر دو نوع از کارآواهای نام‌بُرده گفت: در حوزه ساخت و معماری در ایران، هم آوازهایی حین کار و هم آوازهایی درباره کار وجود دارند. آوازهای حین کار، قاعدتاً از نظر کارکردی می‌‎بایست با تمپو موسیقی و سرعت انجام کار متناسب و هماهنگ باشند و کارکرد اصلی‌شان معمولاً پرتاب کردن و فرستادن وسایل و طلبیدن آجر و خشت و کاه‌گِل بوده‌ است. نکته‌ای که در این میان بسیار مهم و تأمل‌برانگیز است این است که این‌ آوازها علی‌رغم ریتم داشتن، یکنواخت‌اند. مشخصاً در موسیقی سه عنصر، ریتم، ملودی و هارمونی اهمیت دارند. هارمونی در این فعالیت وجود ندارد، ریتم هم همزمان با کار صورت می‌گیرد و دست آخر به‌نظر می‌رسد منظور از یکنواختی، ملودیک نبودن این موسیقی‌ها و تغییرات فرکانس بسیار اندک این کارهاست. یعنی این‌که حولِ نُت‌های محدود و کوچک و با فاصله اندک از یکدیگر می‌چرخیدند و اجرا می‌شدند. اگر ملودی بالا و پایین داشته‌ باشد، و حین انجام کار آوازی خوانده‌ شود، ادا کردن کارِ آسانی نخواهد بود. در حقیقت کارکرد اصلی که هماهنگ کردن سرعت و نظم است، به حاشیه می‌رود. این وظیفه را معمولاً ریتم بر عهده می‌گیرد و طبیعتاً ملودی اگر تنوع زیادی داشته‌باشد، تمرکز کارگرها را می‌گیرد و ریتم را هم دچار مشکل می‌کند. همچنین مقطّع بودن ترانه‌های اجرایی آوازهای کار است که در جاهایی مانند اصفهان و تهران شنیده می‌شده‌ است. این رسم در میان معماران سنتی تا دوران جدیدتر ادامه پیدا کرده‌ اما به نظر می‌رسد که از زمان صفویه این رسم وجود داشته‌ است.